بسم الله
سلام ماه خدا...سلام ماه خوشگله...سلام افطار...سلام سحر جون...
و سلام ماه آدم شدن...سلام ماه باز کردن قران بعد از یکسال...سلام ماه مسجد رفتن به خاطر افطار...
دلم واسه ماه رمضون تنگ شده...
دیگه اصلا اون خوشگلی قدیما رو نمیشه تو چشماش دید...
(چون چشای ما دیگه جنبه دیدنشو ندارن)
اخه دیگه ماه رمضون،فقط جاش یه اسم مونده که اونم زیاد پررنگ نیست..
دلم تنگ شده واسه اون قدیما که هر روز بعد از افطار میگفتم خدا شکرت رفتم روز چهارم...پنجم....چقدر خودمو گنده میکردم...به رفیقام میگفتم من تا الان همشو گرفتم...
دلم تنگ شده واسه ماه رمضونا که تو کوچه خیابون کسی نبود که روزه خوری کنه...کسی نبود جلوت یه شیشه آب معدنی بره بالا...بود ولی اینقدر نامرد نبود...
دلم تنگ شده واسه اون ماه رمضونا که وقتی میرفتیم افطاری خونه فامیلامون سفره افطاری ساده بود
ولی دلهای ما خیلی ساده تر...
دلم تنگ شده واسه اون ماه خوشگله که میگفتیم اخ اخ روزه بودم چرا فوش دادم...دلم تنگ شده واسه سحر بلند شدن...دیگه سحر هم با ما قهر کرده...
فقط مونده بود ماه رمضون از دست ما دلگیر بشه...قصه دار بشه...
ماه رمضون ما شده...چند ساعت دیگه اذونه؟؟؟خداااا امروز یه خورده آب بخورم ولی فردا تا شب روزه میگیرم!!همش دنبال پیچیدنیم...بدو بدو شبکه 3...اخرشم نمازمون میشه ساعت 11...
یادش بخیر...ماه رمضونا اول نماز میخوندیم بعد افطار میکردیم...ولی همش رفته...تقصیر خودمه...مقصر خودم هستم...
دلامون دیگه آبی نیست مثل آسمون...
خوش به حال تو که هنوز ماه رمضون واست اون ماه قشنگه مونده...
دیگه وقتش رسیده...
باران اگه تو ماه رمضون بیاد چی میشه...پس آرزو میکنم...باران ببار!!
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه... (تولدش بوده ها)
پرچم نقطه شده مثل همیشه...
به قلم یک امُلیسم : محمد یگان