سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  صاحب داریم ما

پنج شنبه 88 فروردین 13 ساعت 1:10 صبح
بسم الله
خیلی خدا دوسمون داشته که اول سال گوشمو پیچوند...
گفت اقا ممد
حواست باشه داری کجا میری...چیکار میکنی...تو دلت چیه...

تا اومدیم بگیم غلط
کردیم و این حرفا کار از کار گذشته بود...

ولی اینو فهمیدم که صاحب
دارم..

حتما نخواسته پر بزنیم یا فعلا وقتش نیست...
عشق
خلاصه اینکه خیلی
میخوامت...

خدا خودمو میگماااااااااااا...
تجربه قشنگی بود...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه
صاحب دارم



  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  تسلیت...مبارک...

پنج شنبه 86 خرداد 3 ساعت 1:59 صبح

بی نام او نمی شود
دوم خرداد
سوم خرداد
یاد ریاست یاد ایثار و شهادت
گمنام شدن ارزش ها جان دادن برای ارزش ها
هشت سال ماندن برای ما هشت سال رفتن برای ما
خط اخر روحانیت خط مقدم روحانیت
خط ترمزها آشکار بی ترمزها گمنام
برگشتن ها شتاب کردن ها
خط خطی کردن ها به خط زدن ها
خاک خوردن خاکی ها غلطیدن در همان خاکها
بزرگ کردن حقیران کوچک کردن بزرگان
مردان با ادعا مردان بی ادعا
حرف بی عمل عمل بدون حرف
نوشتن شعار بر دلها ریختن خون از رگها
آزادی برای مردم دفاع از ناموس مردم
خنده های روزانه گریه های رزم شبانه
خوردن وآشامیدن و رفتن برای خود روزه گرفتن برای ما
سخاوت برای خود شهادت برای ما
پرورش جوانان برای خود پرورش گل های لاله برای ما
دوم خرداد سوم خرداد
تجلیل برای کار نکرده تهدید برای کار کرده
تکبیر با سوت و کف
تکبیر با الله اکبر
فاصله یک روز است ولی یک روزی که هیچ وقت تموم نمی شود!!!
ریز نوشت اول وآخر:
یا سید علی خامنه ای(دامت برکات)

 یادم می ماند که چه کردن با تو و رفتن...
خدایا؛ خود هدایت کن ما را...
منتظر،انتظار نزدیک است...
یا محمد وعلی
التماس دعا نداریم

فاتحه فراموش نشه...








  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  سفری به خاک...

پنج شنبه 86 اردیبهشت 20 ساعت 1:10 صبح

بسم الله
سر به سجده خاک بردم
با اشک دل،خاک را گل کردم
با سوز دل، به گل جان دادم
با صدای شکسته شدن قلبم به گل شکل دادم
با تپش تپش قلبم گل را در دستانم ورز دادم
با قل قل کردن قنات دلم صدای او را شنیدم
و تصویر حقیقی خود را در زلالی آن دیدم
تصویری نه همچون تصویر آینه را دیدم
با حضوراو تصویر را به جان گل سوزاندم
در غایت سجده، خود را در کالبد گل مجسم کردم
با دستان نیازمندم روبه سوی عشقم کردم
و من دیدم خود را به حقیقتی که بودم
با چشمانم به نوری نگاه کردم؛و این ذکر را به زبان آوردم...

الهی العفو...الهی العفو...الهی العفو...
(یا همون غلط کردم خودمون)

او گفت: برای تو بود وهیچ نبود...
سر از سجده بلند کردم...
صدایی آمد...
صبر کن،سحر نزدیک است...

ریز نوشت پایان:
 
آمدم که چیزی بگویم ولی تو نبودی...

می روم تا خودی باشم که تو خواهی...
با ندای یا محمد وعلی و ذکر صلوات برای تو...

دعای تو را خواهم ودیگرهیچ...
خواهم آمد...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  این است که ما هستیم !!

دوشنبه 86 اردیبهشت 3 ساعت 7:35 عصر

بسم الله
یه موقعی  بود دقیق سال وماه و روزش یادم نمیاد ولی فکر کنم (10/12/1981) بود نشستیم با  خدا سنگامون وا کندیم ...!!
من یه چیز می گفتم خدا یه چیز بهتر
دیگه هم من خسته شدم هم خدا
بعد گفتم خدا حالا که این همه وقت شما رو گرفتم یه نتیجه ای بگیریم.
خدا فرمود می خوای آنچه از تو می دانم به خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟
منم با کمال پرویی گفتم خواهی تا آنچه از رحمت تو می دانم با خلق بگویم تا دیگرهیچ کس سجودت نکند.

خدا گفت نه از تو ، نه از من !!
با تخلص از یه جا

ریز نوشت اول: یه چیز نداشته باش بقیه حله،باسه اون دنیا رو میگما...!!
ریز نوشت دوم: همیشه به یاد ارباب امام حسین (ع) باش،حتی با یک سلام ...!!
ریز نوشت آخر: برای فرج مولا زیاد دعا کن ... !!
یا محمد وعلی
دعام نکنید
فاتحه و صلوات فراموش نشه ...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


  آی لاو گاد...!!

سه شنبه 86 فروردین 14 ساعت 1:49 صبح

بسم الله
هر کسی یه خدا داره
خدای من تو آسمون نیست؛بابا خدا من تو روح شکستمه...!!
خوب بدون هیچ فکری،فکر کن که خدا از خودش تو روح تو دمیده... وای وای...
حالا میگی چی؟ ما همه این موضوع ها رو میدونیم و حتی میدونیم جانشین خدا در زمین هستیم...ولی چرا میریم گناه میکنیم... ؟؟
خدا مگه خودش نگفته از رگ گردن هم  به شما نزدیکتریم؟تو کتاب خودش گفته برو بخون...
تو وقتی میری پیش یه عارف چقدر با احترام باش رفتار میکنی ... هی مواظب هستی یه کاری نکنی که ابروت بره یا بدون فکر کاری انجام ندی و حرف اضافه نزنی...حالا ریز نوشت اینو داشته باش: حالا فکر کن که همیشه خدا در کنار نشسته و هر کاری که میکنی چه خوب چه بد میبینه...تو پیش اون عارف هی میخوای یه کار خوب کنی که تو دلش بری یا مثلا هیچ کاری نکنی که از تو بدش بیاد یا خوشش نیاد...حالا فکر کن که خالق کل زمین و زمان ، بزرگترین عارف،بزرگترین مهربان، بزرگترین ستار
و یه عالمه از این بزرگترین ها...همیشه کنارت هست... خوب چیکار میکنی؟؟
اگه همیشه این فکر کنی که خدا داره اعمال که انجام میدی رو میبینه گناه نمیکنی ولی این حرف درست نیست نمیشه گناه نکرد ولی این حرف درسته که میشه سعی کرد که گناه نکرد...درسته؟من میگم نمیشه منظور اینه که خیلی سخته و هر کاری نشد نداره یه خورده تقوا وایمان بیشتر می خواد که من ندارم حالا شما رو نمیدونم...

ولی اینو گوش کنید : ... در حدیث است که اگر شما گناه نمی کردید خدا جمع دیگری را میافرید و گناه میکردند و می امرزید و خدا بسیار توبه کنندگان را دوست دارد
امام محمد باقر(ع) فرمودند:که هر وقت مومن عود بگناه بکند و بتوبه و استغفار برمیگیردد بر خدا بمغفرت و بتحقیق که خدا غفور ورحیم است و قبول می کند...
کلوم اخر: هیچ وقت از عفو و بخشش خدا نا امید نشو که خدا اصلا از این مخلوقاش خوشش نمیاد...!!
حالا نری هی گناه کنی ،بعد بری پشتش توبه کنی!!سعی کن که گناه نکنی ؛اگه حالا کردی برو توبه کن... مثل من نباشی که فقط مورد اول رو انجام بدی..
یا محمد وعلی...
دعام نکنید

شادی روح داداش حسن فاتحه فراموش نشه...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :