یکهو میبینی کلی خبر در مورد آدمایی که به خاطر امر به معروف یا نهی از منکر صدمه ی فیزیکی دیدن میشه صدر اخبار ؛ بعد تازه داری فکر میکنی که خب این اتفاقا که طبیعی شده برای ما یعنی زیاد دیدیم اما تا حالا اینقدر برای رسانه ها مهم نشده بود، خبر می رسه که روح الله داداشی رو کشتند! اونم با چی؟ چاقو!! همونی که چند ماه بود خیلی مهم شده بود !
اصلا میدونی چیه؟ این قضیه بو داره!! همونطوری که یکهو شد تیتر اخبار، امروز اصلا هیچ خبری حتی از حال اون بنده خداهایی که اونهمه مهم شده بودند هم نمیدن آدم ببینه آخر ماجرا چی شد!

هزار بارم که بگی اما من میگم یک جای این قضیه لنگ میزنه ، آخه نمیشه که ! ما خودمون بچه فلاحیم! زیاد دیدم چاقو کشی و دعوا و کتک کاری اما چرا حالا مهم شده بود؟! کی این وسط نفع می برد خدا داند . . . !
بگذریم . . .

داشتم بیانیه می نوشتم برای روز قدس بزنیم تو سایت دانشگاه دیدم اصلا مغزم کار نمیکنه! این شبا آدم هر جایی میره دچار شک میشه . . . تو همه چی!

شب قدر کلی شاد و شنگول میشی که دیگه امشب تیر خلاص رو میزنم و دیگه راحت . . . بعد مراسم با کلی حس و حال میای بیرون که بری خونه یه 2 رکعت نماز باحال بزنی به این کمر تازه چشمت همون جلوی در هیئت ها همون جلو نه 100 متر اون طرف تر؛. . . (ادامه مطلب رو بخونید!)

+لینک این مطلب در :

عمارنامه

دقیقا همون جلوی در تا سر رو میاری بالا صورت به صورت یه جماعتی میشی عین هلو ! به جون خودم ینی به هلو گفته زکی!آدم دلش میخواد دیگه! البته آدم ها نه ما!!! به قول رفقا یه چیزی میبینی هر چی زدی می پره! به خدا به پیر به پیغمبر ما سرمون رو میندازیم پایین نیم متر پاچه نداره ، بالا رو نگاه میکنیم 10 متر مو زده بیرون ، مستقیم نگاه کنیم وسط شکمش زده بیرون! در و دیوار رو نگاه کینم میخوریم به این و اون همه میگن مگه کوری؟! خلاصه ما نمیدونیم این استفاده ی چشم برای چه موقعیه!! به هر کسی هم گفتیم که شوما رعایت کن گفت تو چشماتو نگه دار ولی به جون شوما من چشمامو نگه داشتم یعنی تا میشده نگاه نکردیم عمدی خدایی دیگه 50 درصدش دست ماست بقیش رو که دیگه من نباید لباس بپوشم جای اینا که!!
یه دوره ای فکر میکردم بنده خداها شاید پول ندارن لباس بخرن، لباسای بچگیهاشون رو میپوشن! یه بار تو خیابون ولیعصر (اون قدیم ندیما!) دشتیم با یکی از رفقا میرفتیم من دست کردم جیبم دیدم یه 5-6 تومنی همراهم هست! گرفتم سمت یکی از این نیم پوشها و گفتم خانوم ببخشید بیشتر از این ندارم برید برای خودتون 2 متر پارچه بخرید که لا اقل یکم پوشیده تر بشید! چنان گفت چــــــــــــــــــــــــــــــی؟(آیکن جیغ بنفش!) که برق 3 فاز از سرم پرید گفتم هیچی به خدا! گفتم شاید پول ندارین لباس کامل بخرین 50 درصد میخرین که هزینش کمتر باشه!

یکم که سنمون رفت بالا تر فهمیدیم که هرچی درصد استفاده از پارچه تو لباس کمتر باشه قیمتشم بیشتره ؛ جل الخالق ! به خدا!! خودم دیدم لباس 70 درصد مثلا بود 20 تومن ، لباس 50 درصد 70 تومن ، لباس 30 درصد 100 تومن! اون 100 درصدیاش رو جرات نکردم بپرسم تا حالا ولی شنیدم میگن گرونه مخصوصا دست اولش نه تاناک!ما که نداریم پول خریدن این لباسارو . . .ینی داریم ها خیلی هم داریم اما نه دلش رو داریم نه حالش رو و نه نیازش رو!
بگذریم . . .

رفته بودیم پایگاه ، بعد حدودا یک سال!
کمک برای سومالی جمع میشد . . . محض ریا میگم که نفس اماره حال بیاد ! حقوق این ماهم رو دادم برای سومالی ، بیشترم داشتم میدادم اما چه کنم؟ نه سرمایه داریم نه دلالم نه فوتبالیست نه وصل به دولت!

خداییش چقدر فرصت ها کم پیش میان که آدم بتونه یه حالی به خودش بده؟ نه دیگه! جون من خدا چقدر باید لطف کنه که زمینه ایجاد کنه تا ماها یه تکونی به خودمون بدیم و جمع کنیم برای خودمون؟!

الان بهترین فرصته برای اینکه آدم بارشو ببنده! به خدا قسم امروز خدا رحمتش رو همینطوری بی دریغ داره می پاشه تو سر و صورتمون اگر بفهمیم!

بچه های یگانی همه دست به جیبن من مطمئنم! اما میدونی دلم نمیاد اینو نگم! گیر میکنه اینجا نفسم بند میاد :دیآی خونه دارو بچه دار ، زن و مرد ، پیر و جوون ، بزرگ و کوچیک ، بدو بدو جا نمونی! بده در راه خدا . . .
علاوه بر دعا ها یکم بیشتر دست کنید تو اون جیب مبارک و یه حال اساسی هم به اون بندگان خدا بدید هم یه حال اساسی از خدا بگیرید!

یادمون نره به فرموده ی امیر المومنین علی بن ابی طالب(علیه السلام)

فرصت ها مانند ابر در گذرند . . .
و اما . . . . یا زهرا(س) گفتیم و سوز آغاز شد . . . .

اللهم اجعل عاقبت امورنا خیرا . . .

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه و احفظ نائبه خامنه ای بالقرآن . . .

+لینک این مطلب در :

عمارنامه 

  به قلم یک امُلیسم : دیده بان(امُل)

  نظرات دیگران