بسم الله
عرض سلام و عرض ادب دارم خدمت همه دوستان عزیز
میدونم این ایام هر کدومتون مشغول اماده شدن برای عزای ال الله هستید
میدونم این روزا دنبال بهانه میگردید که یه جوری یه جایی تنها یه چند قطره اشکی از دیدگانتون جاری کنید به دور از نامحرم
اره نامحرم این روزا عاشقا دیوانه ها برای مستی باید دلیل بیارن
که چرا ندیده عاشق شدن
اگر بخوای براشون توضیح دلیل این بی تابی و بدی بازهم فایده نداره
اخرش یا دپرس بهت میگم
یا از شریعتی حرف میزنن که مردک فلان گفته
اخه چی بگیم
برای کور مادر زاد مگه میشه از زیبایی دنیا گفت
بگذریم
میدونم قانون این وبلاگ اینه
که کمتر باید موضوعات عاطفی توش بیان بشه
و حرفاش باید کنایه دار باشه
ولی چه کنم که
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
ولی رفقا از ته دل ارزو میکنم
بعد عاشورا همتون برای ال الله مرده باشید
وقتی میخوان بگن چطوری فلانی مرد
بگن هیچی
براش روضه سید الشهدا خوندن
براش از علی اصغر خودن
براش از حضرت زینب خوندن
نمیدونم یه روضه خوندن که فلانی طاقت نیود
از فشار مصیبت تو هیئت سکته کرد مرد
اخ که بعضی مردنا چقدر حال میده
ای غریبه تو که الان میگی این یارو چی میگه
داستان مستی عاشق برای معشوق
برای تویی که همه چیزو زیر رادیکال منطق میبری
مثل همون توضیح زیبایی دنیا برای کور مادر زاده
ببخشید پر حرفی کردم
بسم الله
شبی در خواب چشمم دید رویای حضورش را
مسیر سبزو زیبای عبورش را
ودیدم خواب شیرین سحر گاه ظهورش را
صدایی را که عالم میشنید
!!! انشب
میان خواب من هم میشنیدم
ودر ان خواب شیرین اینچنین دیدم
سحر گاه دل انگیزی
زمین سبزو تهی از برگهای زد پائیزی
تمام پهنه افلاک درهم بود
غوغای عجیبی در دل تاریک عالم بود
عجب صبحی
که عالم فارق از غم بود
که با تابیدن خورشید
قلب اسمانها
میان کهکشانها
جایی از ان لامکانها
بر زمین تابید نوری سبز
مژده از ظهوری سبز
بانگ چاوشی میخواند مردم را به سینایی حظوری سبز
فریادی به گوش عرشیان وفرشیان امد
رسیده روز موعود
آی مردم
مهدی صاحب زمان امد
و اقا امدو فرمود
اری
من همانم مهدی موعود ای
چشم انتظاران ظهورمن
کجایید
همه لبیک گو سوی من ایید
به این آوا تمام شیعه ها ناباورانه
به سوی خانه کعبه روانه
رسید از اسمان چارمین
عیسی نه عیسی که تمام انبیاو موسی و یحی وسلیمان
ادمو هابیل
ودرسویی دگر الله اکبر گوی جبرائیل
به یاری فرزند پیغمبر
با نوای یا امیر المومنین حیدر
همه پروانه و او شمع
از سر تا سر عالم به دورش جمع
حلقه زد سپاه و
او سوار ذولجناح و
تیکیه زد بر خانه کعبه
همه محو تماشای جمال یوسف زهرا
در ان صبح فرار درد
هر کس با زبانی درد دل میکرد
از یک سو کسی میگفت
اقا دیر کردی ببین مارا زهجرت پیر کردی
یکی با اشک
سرگرم تماشا اینچنین میگفت
اقا جان بنازم چه جمالی عجب چشمی چه ابروی هلالی !عجب قدی عجب برق نگاهی عجب نوری عجب خال سیاهی
یکی میگفت یار چاره سازم
دعایم بود بین هر نمازم بیایی تابه راحت جان ببازم
یکی میگفت خیلی غم کشیدیم
به جرم عشق تو طعنه شنیدم
یکی میگفت اقا مردم از جدایی
نمیدانستم اقا جان کجاییی
در ان حال تماشایی
در ان بزم سریایی
پر از درد دل و حرفه نگفته
یکی پرسید از مولا زیک گنج خدایی
به اقا گفت بین ان هیا هو
عزیزا قبر زهرا مادر کو؟
عزیز حضرت زهرا امیرو صاحب دلها
انگشت اشارت برد بالا
با نگاهش گفت ساکت
با همین فرمان
همه مهر خموشی خورده بر لب
نمودی از جلال عمه زینب
....
بسر عمامه سبز پیمبر
صدای دلنشینش مانند حیدر
شکوهی اسمانی مثل مادر
شمیمی دل نواز از گلشن یاس
میان چشمهایش چشمه لبریز الماس
نوایی باصلابت با حیا در اوج احساس و ابرویی گره کرده
چنان ابروی عباس
صدا زد
ایهاالناس منم فرزند زهرا
انا المهدی
منم یاسین وطه
منم فرمانروای اسمانها من از نسل علی مرتضییم
من ان خونخواه شاه کربلایم
و با اوردن نام شریف کربلا دلهای مردم را تکان داد
به مردم تکهای کهنه پیراهن سرخی نشان داد
..ودیگرمن نمیگویم چه ها کرد فقط انقدر میگویم ...
............
عزیز فاطمه نوحه سرا شد
دوباره محشر کبری بپا شد
و با مشتی گره کرده
به هم زد پلک چشمان ترش را
و بغضی تلخ میلرزاند اعضای شریف پیکرش را
بیاد اورد داغ جدو عم و اکبرش را
و بغض الود فرمود
و ای دل دادگان بزم میقات
به پشت پرچم سرخ لثارات
برای انتقام اماده باشید
به یاری امام اماده باشید
به او گفتم حبیبم
عزیز در سفر
یار غریبم
به اخر امد عمر من
کجایی
دعا کن زنده باشم تا بیایی
نه نه اقا جان دعا کن در عزای جد تو من هم بمیرم
زداغ کربلا من هم بمیرم
زبعد ان ظهر عزا همراه یاران من بمیرم
اقا جان دعا کن تا زداغ عمه زینب من بمیرم
دعا کن نا نباشم تا ببینم
سرت بر نی شود روزی روانه
به دنبال تو زینب!!!
تازیانه!!!!!!!
بیخیال
ببخشید رفقا
دعا کنید
!!!یا حق
به قلم یک امُلیسم :