سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  نوشته هایی از ، ازنور

جمعه 89 دی 10 ساعت 11:57 عصر

وبلاگ ادبی حسن :
یه دلی دارم شاه نداره!
از خوشگلی تا نداره!
به کس کسونش نمیدم!
به همه کسونش نمیدم!
به اونی میدم که یک باشه!
پالون من پیش اون اصلس باشه!
شیطون بیاد با لشگرش!
شاید بدم شاید ندم!
آخدا نذار بدم ،بذار باشم پیشت...
به نام نامی او ورقی میزنم ازدفتر وصل!
آنجا که الاغی یونجه را میفهمید!
درناکجا آباد این زمان به دنبال صاحب. والعصر .... ان الانسان لفی خسر....
قسم به زمان.
قسم به رب دارندگان زمان ....
به نام نامی عشق.

در عالمی که من به ندای او قالو بلی گفتم،به حتم خاک پاک معرفت را درضمیرم نهادندتا بتوانم از او مزه ای برای نوشیدن می نابش بگیرم وخودرا تالبالب به ورطه ی مستی زنم.
واین است آن حکایت مستی وراستی!
لیت شعری؟!
دست وپناه او راسایبانتان خواهانم.
کذر از عادی به استشهادی
سلام ....
عشقست و آتش و خون ... داغاست و درد دوری ....
تاکی توان نرفتن .... تاکی توان صبوری ....
یه دل میگه برم برم
یه دل میگه بازم برم
همه ی نسل سومیها ی ندید بدید جنگ همیشه آرزوشون بود که کاش میشد ما هم بودیم ومیرفتیم تا تو اون حال وهوا نفس بکشیم شاید این جرمهایی که دنیا ومدرنیسم وجهانی شدن واین زهرمارا به خورد
ریه های ما دادن و فطرتمون رو زنگار زدن ،از بین بره!
الآن فقط باید نشست و به انتظارتصمیم آقا ماند.بیکارنباِد نشست.قلم که هست؟کوکاکولا که هست؟موتورولا که هست؟بمب اینترنتی که میشه راه انداخت .... شتاب کن برادر

آرامش بعد از طوفان
روزگاری آمد ورفت بی هیچ حرف وحدیثی!
برگ ماند و تمام مشغولیهایش.
برگهای آن نسیم رفتنی ها رفتند و ماندنی ها(به قول یک برگ قرمز) برای ماندن ماندند و سه شدند ....
این بار خزان برگهارا بر زمین نیافکند بلکه باخود با نسیم بالابرد.
آن برگها از جنگ بانفس گذشتند و به رمضان رفتند.
یک رمضان قرمز ....
غربت ،غریب ، قربت ، مقرب ، غروب ، غیب ، غایت و .... وفلسفه ی وجودی این هم کلمه ی قشنگ این بوده که بتونیم غیبت رودرک کنیم،باپوست واستخونمون. میشه موقعی که من دارم باهات حرف میزنم موهای دلبریتو زیرشال کنی .نگاهم نکنی و دست به محاسنت نکشی و انگشتر عقیقتو هی به رخ چشمان کثیفم نکشی؟ اصلا نمیدونم یه کاری بکن که موقع حرفزدنت نگاهت نکنم. چون میگن هر کار وعشوه وحرکت معشوق حواس پرت عاشق رو پرت تز میکنه وتا سرحد فراموشی حرف پیش میبره.
.... ای بابا!
آقا این همه نوشتم وبرات نازکردم که بفهمی چی میخوام بگم دیگه!
آقاجون عاشقتم عاشقتم عاشقتم عاشقتم ....
پی نوشت2: من بازم اگه یه چیزی بشه که خیلی خوشحال بشم میگم بریزیم بیرون برقصیم.(قابل توجه کوته فکران).
پی نوشت 3: دارم از دست خودیها ی بزرگ نما دیونه میشم.
پی نوشت4: خدا به دادم برسه سجاد(هاتف) اومده تهران.
.اینهمه گفتم تورو خدا نخونده نظر نذارید.یه عده لطف کردند ولی بقیه یاسین به گوش ....
5.نا
م وبلاگ رو عوض کردم تا یه کم ببینم این جماعتی که میان تو وبلاگا فقط برا انتقاد حرف حسابشون چیه؟
6.درباغ شهادت هیچ وقت بسته نیست ولبنان بهانه ای برای یادآوری باز بودن این در به ما.
13.اللهم ارزقناتوفیق شهادة فی سبیلک
خیلی قاطی ام . اول اینو بگم اگه کسی میخواد که بیاد اینجا کامنت بذاره که مثلا بهش سر بزنم و نخونده نظر بذاره که مثلا خیلی زیبا بود ومن آپم واز این حرفا تو رو خدا نذاره. اگر میخواید بهم فحش یا ناسزا بدید عیب نداره ولی تورو خدا از این کامنتا نذارید.
1.ای خاک بر سر این جور بچه مذهبی هامون کنن.... بخوانید تا بفهمید منظورم کیان؟؟!! ....... جوکهایی که این چند روز خیلی برام سندآل کردن .مثل : اگر خدا نبود هیچ چیز نبود ونمیدونم بیامهدی شب مارا سحر کن و نمیدونم وبلاگ فلان با موضوع سیره ی فلان شهید آپ شد .ممنون میشم سر بزنید. اخه اینهمه وقت برا این کارا داشتیم ودر آینده داریم ولی آیا الآن وقت این چیزاست؟ الآن وقت گریه کردن برا نمیدونم فلان چیزکه؟ نه به خدا .... الآن وضعیتیه که اگه به هوش نباشیم دیگه چیزی برامون نمیمونه .... اگه نمیشه رفت کمک حزب الله ،این قلم رو که به برکت اینترنت داریم. میتونیم یه حرکت رسانه ای کنیم. والا امام حسینشم(ع) تو زمان بحران عمل کرد ،جنگ کرد،جهاد کرد .... نه گریه برا مصیبت مادر وپدرش . الآن وقت صلح امام حسن نیست ،الآن وقت "لبیک یا حسین ...." است . کی میخوایم از این خواب غفلت پاشیم. خدا لعنت کنه اون کسی رو که تخم گفتمان وصلح ودوستی رو بدون حد ومرز در این کشور ودر بین مسلمونا پاشید.اومدن با 4تا کلمه ی: حقوق بشر وتروریسم ودموکراسی و گفتگو چنان حصاری برای ما تنیده اند که فکر میکنیم اگر در کلاممان از اینها استفاده نکنیم به چه متهم میشویم . عیبی نداره بذار هر چی میخوان بگن بگن!! مگر به حضرت ختمی مرتبت نگفتند ؟مگر به علی نگفتند ؟ اصلا چرا راه دور برویم مگر به حضرت روح الله نگفتن؟ بذارید انقدر بگن تا به درک واصل بشن .مصلحت اندیشی تا کجا؟ چرا بچه مسلمونا ومذهبی های ما میترسن که پسوند یا پیشوند استشهادی وجهادی داشته باشند مگر نه اینکه جهاد از فروع دین ماست؟
اینا رو نوشتم تا یه تلنگری باشه برای خودمون ,از اینجا به بعد دیگه هوشیاری ما رو میطلبه . باید یادمون باشه که در فروع دینمون علاوه بر نماز و روزه وخمس وذکات و .... جهاد و تولی وتبری نیز هست .
....... . . . . .. ......

تا آبرو
آنان که خاک رابه نظر کیمیامیکنند .... الان دارن یکی یکی مارو که تنها میذارند!!!!
نشانه ای از نشانه های دیگر خدا حضرت آیت الله العظمی تبریزی(رحمه الله علیه) دیگر سنگینی این فانی سرارا تحمل نکرد وبه دیدار محبوش رفت.... لبیک الله....
وزنه ای از وزنه های آسمانی زمین،زمین راترک کرد وبه لاهوت رفت ....
من انگار همیشه عادت به دیر رسیدن دارم.... اون روز اگه زود تر به مسجد ارگ رسیده بودم....
الانم این اواخر ارتباط دلی با ایشون برقرار کرده بودم ولی حیف که او ماند ومن رفتم ...یعنی ما رفتیم....
این سری نمیدونم سلام کنم یانه! با چه رویی نمیدونم!!
بعضی وقتا آدم باخودش فکر میکنه که مگه چه گناهی در دستگاه خدا انجام داده که باید با آبروش بازی شه؟!
این یه روز برا من مثل چندسال برامن گذشت. تاز ه میفهمم آبرو چیه؟ تازه میفهمم که جمع کردنش چه قدر سخته وریختنش چه قدر آسان!تازه میفهمم که مثلا عبد الرضا هلالی ویا این خانوم بازیگر(زهرا امیر ابراهیمی) چی میکشیدن. من کجا واونها کجا بدبختا. الآن تو این موقعیت فقط از خدامیخوام بهشون صبر صبر صبر صبر صبر .... بده. حالا من که چیزی نشدم. من که کسی نبودم.اون بدبختا داغون شدن.

یه خدا زده ی ازخدا بیخبری دیشب اومد آی دی یاهو مارو هک کرد و هرچی از دهنش دراومده بود نثار ما وادلیستامون کرده بود.
همه چیز و هیچ چیز
ببین!
به ما بچه مذهبی ها وبه اصطلاح مسلمون از دنیا چی رسید؟
نه به پول رسیدیم!
نه آهنگ گوش دادیم!
نه شادی درست وحسابی!
نه شهوت!
نه دنیا!
نه تونستیم برقصیم!
نه مستی کنیم!
نه آخرت!
حالا خدایی بگو از این انگ چی بهمون ماسید؟
هان؟
شدیم مثل درویشا...فقط همین!
الکی متعصبانه جواب ندید.راستشو بگید!
سرخودتون رو هم گول نمالید.
پی نوشت:
1.منتظر پست قم وعوارض آن باشید!

حضور جدی
ولی چه بسیار آدمهایی بودند که آمدند وچه اثر و جریانی ارزشی از خود گذاشتند.... یادم است اولین کامنتی که تو عالم وبلاگنویسی برای من اومد از شهید ایلیا بود. وبلاگنویسی که عروجی عارفانه داشت.
گفت طوری بنویس که کارت در عین طول داشتن عرض هم داشته باشد. اونموقع نفهمیدم چی گفت ولی الان که چندی از ورود من به این دنیا میگذره بهش رسیدم با گوشت واستخوانم.
تورابه خدا به این دنیای مجازی به چشم میدان جهاد نگاه کنید. جهادی در راه رساندن تعالیم بالای انسانی اسلام و ارزشهای آن.... شهید ایلیا اولین شهید این راه بود که عارفانه رفت.
مانیز میتوانیم باشیم .... به شرط آنکه: عشق+تعهد+ارزشها+زبان مخاطب امروزی+نشان دادن جنبه های زیبای دین به دیگران را در سایه توکل به خدا باهم جمع کنیم ....
سرتون رو درد نمیارم .من فردا هم یه پیام عمومی میفرستم بعدش دیگه باخداست ....
امروز که ازخواب پاشدم دیدم مسیجی برایم اومده با مفهوم زیر:
سلام. حکم اعدام صدام را به محضر امام زمان(عج)،مقام معظم رهبری(حفظه)و تمام مادران شهید وپدران شهید تبریک عرض مینمایم.
بیست واندی سال همه گفتند مرگ بر منافقین وصدام.
بیست واندی سال از شهادت اولین هموطنان ما در جنگ ایران وعراق میگذرد.
بیست واندی سال است که مادران شهید ما درخواب به انتظار ورود فرزندشان هستند.
بیست واندی سال از اولین فریاد صدام خدا لعنتت کنه ی مادر شهیدان میگذرد.
بالاخره زمانی رسید برای رسیدن به داد این مادران شهید ....
تا به حال جرات پیدا کردهاید پا ب
ه محکمه ی دل وصاحبدل بگذارید؟
وآیا در این محکمه تامل در روحیات شاکی داشته اید؟
وآیا قبل از شکل یافتن این محکمه ناظر وشاهد در گیری دل وصاحب دل هم بوده اید؟
متوجه شور،ولوله، حتی شعف ناشی از این در گیری هم شده اید؟
اساسا پایه واساس شکل گیری این درگیری را در چه یافته اید؟
لطف است یا رحمت ویا ....
دل با کدام زبان باید شکایت خود را ارائه دهد تا حق را ادا کرده باشد. نکند دل با صاحبدل قبلا هماهنگ شده است وصاحبٍ دل را به سمت حقیقتی دیگر رهنمون مینماید .... حال آنکه دل با صاحب دل نجواها دارد.
آیا نیازی به زبان گشودن دل هم هست
، مگر نه اینست که دل با زبان خود، خود را آرام وراضی میگرداند پس چه نیازی به زبان گشودن و نامحرمان رااز راز دل با خبرساختن؟! .....
حسن! پس خاموش باش وهیچ مگو....................................!!
آقا لطفا در عقب رو بزن....
میله ؛ حد فاصل آقایان وخانومها.
زنی در کنارم دستش را به میله ی بالا سرش گرفته بود و آستینش کمی آمده بود پایین.
آنور میله ؛نگاههایی به سفیدی ساعد این خانوم بود.
من خیلی ناراحت شدم وبهم برخورد واز ....
من: خانوم شما بفرمایید بشینید.
-او: ممنون خانوم.
این کار رو کردم فکر کردم با اون چشمها مقابله کرده ام. ناگهان....
ناگهان صدایی آمد وگفت:
خانوم بفرمایید جای من!
در آن لحظه دستم به میله بود.
پی نوشت: تورو خدا قبل از اینکه موضع بگیرید، یه دور بدون غرض بخونید بعد من رو کافر کنید.

بعد از شب قدر
عید رمضان آمد وماه رمضان رفت ..... صد شکر که این آمد وصدشکر که آن رفت
سه چهار روز نیستم .... همین چند تا پست هم که هست چندان قدیمی نیست وهنوز میشه گفت داغه . بخونید وحالشو ببرید.
فقط اگه کسی در مورد مسجد الاقصی ،مسجد قبه اطلاعاتی اره حتما بگه که کار داریم تازه با
این قضیه....
نطنز بهم خوش بگذره..... انشاءالله.
التماس دعا ....
یامحمد وعلی.هیچ فرق نداره امروز عید باشه یا فردا . هیچ فرق فرق نداره امروز روزه بگیریم یا نگیریم . هیچ فرق نداره ماه 29 روزست یا 30 روزه . هیچ عیب نداره ماه امروز روئیت بشه یا نشه .
وایسا وایسا ... آروم تر
راستی چرا برامون نباید فرق داشته باشه ماه رو کی میبینیم ؟ ادامه مطلب...

کمی قبل از رفتن
خیالی نیست از ما که گذشت....
ولی یه روزی این حال به سر شما هم میاد....ما تکبیرمون رو گفتیم وحالا حالا ها این قیاممون رو نمیشکونیم.
قبل از پست به کجا چنین شتابان!اندکی فکر!! و بعد از اون قم وعوارض آن رفیق غار وگرمابه زیادبودند. ولی الان ما پیش اونا شدیم رافضی...خارج شده...چپ کرده.... باز دم این جور دوستان گرم.بعضیها که بیکار نشستند وتا تونستند پشت ما حرف زدند وغیبت وتهتم.... بازم خیالی نیست چون:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.... موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
به هر بهونه ای که میشه میخوای خودتو به رخم بکشی؟ که چی؟ میخوای لهم کنی؟ خوب بکن! میخوای دقم بدی؟ خوب بده! ولی چرا هی لی لی به لالام میذاری؟ چرا هی موهبت پشت موهبت بهم میدی؟ هااااااااااااااااااااااااان؟!
خداااااااااااااااااااااااااااا بخدا منم خدایی دارما .... بهش میگما!!!!
بابا من عبدتم به مولا .... باب من دیونتم به مولا .... بابا من خرابتم به مولا .... بابا من ضعیفتم... فقط ما رو انقدر تحویل نگیر. به خدا از دست این کارات بالاخره دق میکنما ....
آخدا!!!! چرا انقدر من رو نگاه میکنی؟ چرا انقدر میزنی پس کلم ؟ خوب لوتی تو که این همه زدی پس کله ی کچل ما. یه بارم میومدی حداقل تو ظاهرم که شده از ما رو برمیگردوندی! خیلی پررو شدم دیگه. خسته شدم از این پوست کلفتی . از این عقلی که عملا در من هیچ کارست ودادی بهم برا وزن زیادش. از این دل دم به دقیقه بهونه گیرم. از این قلب ....
خدا!!!! خدا!!!! ..... ای بابا ..خدا!!! ... با تو اما....... خدابا تمام این حرفا غلامتم. خیلی میخوامت.
تازه اینم بگم .... اگه خدایی نکرده خدایی نکرده بخوای درخواستای من رو بذاری تو نوبت وپارتی بازی نکنی به خودت قسم به مادرم که مادرتموم عالمه.
جهان را صاحبی باشد خدا نام
کزو شوریدگان گیرند آرام
دعام نکنید.
.شهیدی که از عرفه رفت وکربلا وعاشورا را ساخت.
2.شهیدی که کربلای ایران وعاشورای شلمچه رادید ودر عرفه رفت. 


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

   


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :