سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  شکر از او که او را دارم...

پنج شنبه 86 آذر 8 ساعت 12:5 صبح

بسم الله
سلام علیکم خدمت خدا...( تریپ قهرم مثلا)

آخه این چه وضعشه؟یه لحظه جدی باشیم دیگه...این رسمشه؟؟
مگه چقدربه ما میخوای زندگی بدی که همش باید این طوری باشه؟
نه نه نه ... بزار حرفای من تموم بشه بعد...
بله نمازمم خوندم...تمام چیزایی که گفته بودی انجام دادم...
پس چی شد اون همه قول هایی که دادی؟؟

چی شد اون حرفایی که زدی؟؟
مگه نگفتی همیشه اگه یادم باشی موقعه سختی ها خوشگل تر کمکت میکنم؟؟؟
گفتی یا نه...اول اینو بگو...!!

پس کو...چرا دیگه اصلا نگام نمیکنی؟؟؟مگه من چه غلطی کردم...خوب آره گناه کردم،بعضی وقتا رفتم رو خط و سوختم
ولی در کل که بندگی کردم یا حداقل تو راه بندگی بودم
...

پس حالا چرا الان که میگم خداااااااااااااااااااااااااااااا دیگه جواب نمیدی؟؟؟
سرت شلوغه؟؟
میدونم ولی به قول (یار) مگه بدا دل ندارن...

باور کن دیگه نمیشه اگه طوری نشه هاااااا!!
بیا بازم تریپ رفقات بزنیم...
یاد اون شبای آسمونی که همش در خونت چتر بودم...

باشه آشتی میکنم به شرطی که منتمو بکشی...نه نه نه غلط کردم گفتم یه چیز گفته باشم...من منت میشکم این دفعه مثل دفعه های قبل...ولی به حق اون ستاره ها چرا بعضی وقتا یه کاری میکنی که فکر کنم اصلا
منو آدم حساب نمی کنی یا هر چی صدات میزنم گوشی رو برنمی داری...
اگه قول بدی دیگه این طوری نباشی آشتی میکنم...

میدونستم قبول می کنی(چون دوسم داری)
ولی دیگه این طوری شه من پا پیش نمیزارم...

حالا شدیم مثل قدیما 2 تا رفیق با معرفت...
راستی این ستارالعیوب بودنتم خیلی باحاله ها ا ا ا

یا محمد وعلی
دعا واسه چیمه؟
ذکر آخر فراموش نشه...


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :