سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  طرف میگفت یادش بخیر...

شنبه 86 مهر 28 ساعت 9:51 عصر

بسم الله

به نقل از یکی...
زمانی که حسن به مهدکودک میرفتو من یادمه عشق مداد رنگی بود... ولی بلد نبود ازش استفاده کنه میزد تو آب تا پر رنگ تر بشه از اونجا من فهمیدم این ابرنگ دوست داره...در 6 سالگی کار با ابرنگو شروع کرد و

(ولی قبلش تو زمین خاکی کار کرده بود) حتی دو سه بار نفرسوم نقاشی با ابرنگ مهدشون شد...
به دلیل استعداد بالایی که داشت گذاشتیمش مدرسه ...
حسن خیلی باهوش و تیز بود به خاطر همین در اولین سال مدرسه
به کلاس ششم رفت و همه را متعجب کرد...
و به دلیل دوست داشتن کودکان همسنش و اردات خاصی که به آنها داشت به یونیسف دعوت شد برای سخنرانی و ارائه مقاله خودش

راستکی هااااااا

(در حال حاضر متن سخنرانی موجود نمی باشد)

و حسن با این عکس یونسفی به کودکان جهان درس محبت را آموخت و از همین جا بود که بهش میگفتن حسن حامی کودکان...
کسی که نقل می کرد گفت همشو یه جا نزن!!!
 ریز نوشت مهم :

اینا همش بهونه بود که من این عکسو بزارم اینجا...

وقف وبلاگ یگان


کاش همیشه نسیم بوی خوشی برای من به ارمغان می آورد...
یا محمد وعلی
ذکر آخر سفارشی می باشد...


 


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :