سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  هاشمی به چی فکر میکرد؟!

یکشنبه 88 مرداد 4 ساعت 3:16 عصر
                                                                          بسم الله
میگن سرنماز همه چیز یادم آدم میاد-یاد چیزایی که گم کرده- یاد حرفایی که زده- یاد حرفایی که نزده......البته .....نماز من و امثال من.....نه اون نمازی که وقتی تیر رو از تو پای نمازگذاربیرون کشیدن انقدر غرق نمازش بود که اصلا متوجه نشد...ای بابا....خدایا ... خب بگذریم-از حرفی که میخوام بزنم دور نشم-میگفتم-سرنماز یکدفعه یه فکری تو ذهنم جرقه زد.اینکه چقدر خوب می شد ادم ها از فردا و فرداهای خودشون خبر داشتن اونوقت بر اساس اون موقعیتی که الان توش هستن فکر می کردن و بعد تصمیم میگرفتن تا در آینده یه سری کارها رو بکنن و یا یه سری کارها رو نکنن.
بذار فکرمو واضح تر بگم داشتم فکر می کردم :
هیچوقت اون روزها اقای هاشمی فکرشو میکرد یه روزی برسه که کاراش و حرفاش بشه نقل و نبات محافل دشمنان قسم خورده ی این آب و خاک.
هیچوقت اون روزها
 فکرشو میکرد حرفاش بر علیه همون نظام انقلابی که خودش برای به ثمر رسیدنش اینهمه زحمت کشید با اینهمه آب و تاب بشه تیتر اول روزنامه های زنجیره ای سازمان سیا‍‍- اسرائیل و امریکا.
هیچوقت اون روزها
ایی که کنار امام عزیزمون درس میگرفت-زندگی و مبارزه میکرد فکرش رو میکرد روزی به اینجایی که الان هست برسه .
هیچوقت اون روزها
ایی که خبر شهادت و اسارت و شکنجه یاران و دوستان و فرزندان مبارز و انقلابی این کشور رو بهش میدادن و احتمالا چشماش پر از اشک میشد و دستاش میلرزید فکرش رو میکرد روزی برسه که باعث بشه مادران و پدران و فرزندان و همسنگران همون ادم هایی که یه روز واسه اونا او غمشون گریه میکرد به خاطر حرفای دشمن شاد کنش به خاطر نامه ها به خاطر کج دهنی هاش به خون شهدا به خاطر حرف های زده و نزدش نه فقط چشماشون پر از اشک بشه و دستاشون بلرزه بلکه چشماشون خون گریه کنه و دلشون توی سینه هزار تیکه بشه.
هیچوقت اون روزها
فکرشو میکرد یه روزی حرفاش بشه حرفای همین نامردایی که اون روزها خون هزار هزار جوون دسته گل این آب و خاک رو ریختن و هزاران بچه معصوم و بیگناه رو بی پدر کردن و داغ داشتن پدر رو به دلشون گذاشتن.
هیچوقت اون روزها
فکرش رو میکرد زمانی برسه که همینهایی که اون روزها نه تنها  دشمن این انقلاب که دشمن شخص خودش هم بودن و بهش لقب عالیجناب سرخ پوش قتل های زنجیره ای رو داده بودن این روزها براش کف بزنن و هورا بکشن و از مواضع مشترکش با خودشون حرف بزنن.
هیچوقت اون روزها
فکر میکرد روزی برسه که این حرف و نصح صریح امام که احتمالا شخصا بارها در محضر امام و از زبان مبارکشون مستقیما شنیده بود که (( با این مضمون:هر وقت دشمن از شما تعریف کرد به خودتون شک کنید)) فراموش کنه.
هیچوقت اون روزها
ایی که روبه روی امام عزیزمون مینشست چشم در چشم ایشون به چهره ملکوتی روح خدا نگاه میکرد و از اندوه و خشم امام از کارشکنی ها ی منافقین- گروهک مرتد نهضت ازادی و سلطنت طلبان فراری و . . . می شنید- می شنید که امام ناراحته از این همه کج فهمی و خیانت و دنیاطلبی- می شنید که امام میگه مطهری پاره تن من بود- روزی برسه که کاراش و حرفاش آب به اسیاب همون هایی بریزه که اون روز امام ازشون چشم تو چشم خودش اعلام بیزاری میکرد.
هیچوقت اون روزها
ایی که به قول خودش کنار این یاور و همسنگر قدیمی برای اعتلای اسلام ناب محمدی نه اسلام امریکایی و سرمایه داری که امام عزیزمون بارها نسبت به مفاسد و خطراتش هشدار داده بود می جنگید فکرشو میکرد روزی برسه که خودش بشه مروج همین نسخه جعلی از اسلام(اسلام سرمایه داری و امریکایی).

هیچوقت اون روزها
فکرش رو میکرد که به همین یاورو همسنگر قدیمی یه نامه بنویسه - یه نامه بی سلام-یه نامه وقیحانه و بی شرمانه- اونم به خاطر چی!! ترس از به خطر افتادن پول-قدرت-ثروت-مقام و موقعیت –زن و فرزند. ای دنیا تو چه کارهایی که با شیفتگانت نمی کنی! مبارز دیروز!سرمایه دار امروز! هرچند . . .تاریخ از این دست نمونه ها زیاد به خودش دیده.
هیچوقت اون روزها فکرش رو میکرد روزی برسه که همین یاور رو همسنگر قدیمی از آبروی خودش برای حفظ ابروی بر باد رفته اون مایه بذاره.
هیچوقت اون روزها
فکرش رو میکرد که همین یاورو همسنگر قدیمی شکا یتش رو پیش ولی عصر(عج) ببره و از یوسف فاطمه کمک بخواد.
هیچوقت اون روزها وقتی فائزه کوچیک بودو احتمالا تو بغل یا روی پاش میشست و اون قربون صدقش میرفت فکرشو میکرد این دختر جوری بزرگ بشه جوری تربیت بشه که یه وقتی و یه جایی تو جمع یه عده جوون خام و احساسی و بی تجربه بگه ما باید رهبری رو از تاثیرگذاری و تصمیم گیری توی مسائل کشور دور کنیم و اونوقت در جواب سوال پدرش که اون روز و اون ساعت که همه میگن کجا بودی ؟بهش بگه رفته بودم ساندویچ بخورم . . . . .!!و به این ترتیب مورد لعن و خطاب امام عصر(عج) عاشقان و حامیان نائب بر حق ولی عصر(عج)  قرار بگیره اره . .  همون یاورو همسنگر قدیمی دیروز که در پایان اون نامه کذاییش گفته بود  رو میگم و البته بعید بدونم امروز. . . به هر حال. . . . .
هیچوقت اون روزها
وقتی همین مهدی رو دستشو میگرفت و با خودش میبرد یه جاهایی که فکر میکرد اشنایی باهاشون براش لازم باشه مثلا احتمالا نماز جمعه یا حضورحضرت امام  یا پیش همین یاورو همسنگر قدیمی و وقتی اونها احتمالا باهاش خوشو بش و شوخی میکردن و اون هم  احتمالا لبخند بر لب به چهره پسرش نگاه میکرد فکرش رو میکرد یک روز پشت همین چهره سال های بعد یه ادمی باشه که توسرش همه جور فکری باشه غیر حمایت از ولایت و همون انقلابی که تو و همون ادمایی که اونروز با مهدی در حضورشون بودی و اونا  با نگاه محبت امیز به سرش دست کشیدن- خون و جون دادین.
هیچوقت این روزها 
به این فکر کرده بود  که اگه الان امام عزیزمون بودن - به اونو و فائزه و مهدی و یاسر و فاطمه و عفت مرعشی چی می گفتن خیلی دوست دارم بدونم تا این لحظه برای یک ثانیه هم که شده به این فکر کرده که عکس العمل امام در برابر این حرف ها  موضع گیریها  و ماجراهای مربوط به خاندان هاشمی و نقشه هایی که برای این انقلاب و مملکت کشیدن و یا درباره نماز جمعه 26 تیر 88 چی می تونست باشه.
هیچوقت اون روزها
ایی که تو زندان شاه ملعون بوده و احتمالا با زخم هایی روی بدنش داشته نماز می خونده به حزب کاگزاران سازندگیش فکر میکرده بهتر بگم به این تشکل سرما یه دار خانوادگیش به اینکه یه روزی یه جایی یه عده سرمایه داره مرفه و بی درد متعلق به اونو خانوادش به حمایت و هدایت اون با هم جمع بشن و هیچ چیزو هیچکس براشون محلی از اعراب نداشته باشه جز منافع شخصیشون و به گفته خودشون مال این ملتی که اون بهتر از هر کسی میدونه برای رسیدن به این جایی که الان هستن چه هزینه هایی که نکردن  بدزدن. (حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران در سال 88:ما دزدی کردیم احمدی نژاد عرضه نداشت مارو بگیره).
دنیا دنیای عجیبیه و ادماش از اون عجیبتر همین عجیب بودنش که خاصش کرده خلاصه من که هر چی فکر کردم نتونستم به نتیجه ای برسم شما چی فکر میکنین جناب حج? الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانب بهرمانی این فکرها رو میکرده؟ یا نمیکرده؟ شاید اره شایدم نه فقط خدا می دونه و خودش
.
به امید صحت سلامتی سربلندی عزت روز افزون و طول عمر همون همراه و همسنگر قدیمی دیروز - که امروز بعد از روح خدا  و به فرمان روح خدا شده  ولی امر مسلمین – شده چشم و چراغ یه ملت- نائب بر حق صاحب الزمان - شده عزیز دل یه عده جوون و نوجوونه خمینی ندیده و جنگ نرفته همینجاست که دل ادم میسوزه که اخه شما هم خمینی رو دیدی هم جنگ رو حاج اقا ی هاشمی.    چراا!!!!!؟؟؟؟
     والسلام
                                                                                                  باشیم که میاید

  به قلم یک امُلیسم :

  نظرات دیگران  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :