• وبلاگ : يگان امُل هاي مدرنيسم نشده ... امُليسم
  • يادداشت : هميشه بايد شرمنده باشم...
  • نظرات : 7 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام
    به خدا شهر و رنگ و بوي كثيفش يه سنگيني عجيبي داره... از همون لحظه اي كه از اتوبوس پياده مي شي دو دستي آويزون مي شه از اون دلت ( كه هنوز خيلي چيزا يادشه) و مي كشتش پائين!‏قاطي همون دلائي كه تو لجن گير كرده ...

    ما مگه جلو شهدا چيز ديگه هم مي تونيم بگيم؟.... فقط شرمنده ايم ...

    التماس دعا

    فعلا

    يا علي

    پ.ن: خيلي دلم براتون تنگ شده! بابت تلفن هم ممنون كلي خنديدم بعدش ! اما وجداني فكر كردم مزاحم تلفني اي