سلامبه خدا شهر و رنگ و بوي كثيفش يه سنگيني عجيبي داره... از همون لحظه اي كه از اتوبوس پياده مي شي دو دستي آويزون مي شه از اون دلت ( كه هنوز خيلي چيزا يادشه) و مي كشتش پائين!قاطي همون دلائي كه تو لجن گير كرده ...
ما مگه جلو شهدا چيز ديگه هم مي تونيم بگيم؟.... فقط شرمنده ايم ...
التماس دعا
فعلا
يا علي
پ.ن: خيلي دلم براتون تنگ شده! بابت تلفن هم ممنون كلي خنديدم بعدش ! اما وجداني فكر كردم مزاحم تلفني اي