کف اتاق را نگاه کردم. ديدم کف اتاق پر از خون است. آنژيوکت از دست منوچهر درآمده بود و خونش مي ريخت. پرستارداشت دستش را مي بست که صداي اذان پيچيد توي بيمارستان. منوچهر حالت احترام گرفت. دستش را زد توي خونها که روي تشک ريخته بود و کشيد به صورتش. پرسيدم: ((منوچهر جان چه کار مي کني؟))گفت: ((روي خون شهيد وضو مي گيرم)).دو رکعت نماز خوابيده خواند. دستش را انداخت دور گردنم. گفت: ((منرا ببر غسل شهادت کنم)). مستاصل ماندم. گفت: ((نمي خواهم اذيت شوي)). يک ليوان آب خواست. تا جمشيد ليوان آب را بياورد، پرستاريک دست لباس آورد ... لحظات شهادت جانباز شهيد منوچهر مدق.. بروزم
دي وي دي عکس و کتاب تخصصي دفاع مقدس در وبلاگ hoorcd.blogfa.com آماده عرضه و توزيع مي باشد. اگر مايل بوديد سري به وبلاگ مربوطه بزنيد.اطلاعات آماري دقيق از 95ماه جنگ و دفاع مقدس به همراه عکسهاي منتشر نشده و ناب ....
از وبلاگ اقاي شاطري ديدن کنيد
قرار وبلاگ نويسان و فعالان جبهه قلم با سيد شهيدان اهل قلم
سلام
زيبا زيبا زيبا
بابا يه خورده به روز باشيد...
كجاييد شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نكنه شهيد شديد!!!...
اگه شهيد شديد خوش به حالتون...
سلام بزرگوارتوجه توجهاين وب از رهبرمون انتقاد کرده و منتظر جوابه ما بچه ولايي هاست
http://enteghadazrahbar.blogfa.com/
حتماً بهش سر بزن و جوابشو بدهمسئله حيثيتيه !!!التماس دعايا علي مدد[گل]
سلام عزيزدلم
موفق باشييييييي
سلام حسن جان
refigheton yegan peydash nist?
آره اخوي... بازم راهيان نور...بازم زمزمه هاي دلتنگي با شهدا... ... كاروانيان راهيان نور هر ساله همين موقع هاست كه با شهدا تجديد ميثاق ميكنند...
اين موقع سال كه ميشه منم بد جور دلم هواي آنجا رو ميكنه...
حس عجيبيه حس با شهدا ودر كنار اونها بودن...
اگه اون طرف ها رفتيد مارو هم دعا كنيد...
التماس دعا