سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  از درجه زائری تا درجه مجاوری...!!

دوشنبه 88 بهمن 5 ساعت 10:28 عصر

بسم الله
چند سالی بود که تولد و شهادتش اذن میگرفتمو میرفتم کارت میزدم که ما هنوز غلامتیم...
بهمون میگفتن خیلی قشنگ حال میده بدون هیچ منتی...
میخواستم باور کنم ولی هنوز به اونجا نرسیده بودم که درکش کنم...
سیب چرخید و چرخید تا اینکه ...
تا اینکه زدو مارو زیر میزی قبول کرد بین کسایی که واسه نوکری میان پابوسش...

تا یه مدت نمیدونستم چرا...
هر چی گشتم تو دلمو مخمو روحم دیدم نه اصلا راه نداره...ما کجا اینجا کجا؟؟
خیلی داغونیما یه چیز میگم یه چیز گفته باشم!!
یه خورده بالاوپایین کردم دیدیم هیچی نیست جز با مرام بودنش...
یا امام رئوف...یا امام نازم...یا امام باحالم...یا امام سخاوتمندم...یا امام عشقم...
چند ماهی هست که اجازه داده شبا با دیدن صحن خوشگلش خوابمون ببره...
اجازه داده وقتی پنجره خونمون باز میکنیم نسیم دلنوازش روح ادمو مست کنه...
اخ اخ اخ چه حالی میده بچه محل امام رضا باشی...
کفشداری 12...سقاخونه یه گوشه...گوهرشاد رو به رو ضریح...
جووون
دیگه نمیشه...هستیم، کنارشیم...دور میشیم تصویرش بکگراند دلمونه...
وقتی اونجا هستی یعنی همه چیز داری...نگو جو گیر شدیا این حرفا...به خدا این طور نی...اصلا به تو چه...
بیخیال دنیا و گور بابا سیاست و تهران و اخبار...
امام رضای خونم اومده بود پایین...
یا محمد و علی
ذکر اخر فراموش نشه...
پرچم بال بال میزنه...(جَلد یگان فقط)


  به قلم یک امُلیسم : محمد یگان

  نظرات دیگران  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :