مجنون را به سر منزل ليلي به نجد گذر بود .سنگ ها را بوسيدن آغازيد و پيشاني بر خرابه ها نهاد .
.
ملامتش کردند که چرا چنين ميکني .سوگند خورد که جز روي ليلي را نبوسيده و جز به جمالش
.
نگريسته است . پس از آن , بجاي ديگرش ديدند که خرابه ها را مي بوسد و سنگ ها را لمس
.
همي کند. ملامتش کردند که اينجا که سر منزل ليلي نيست . در پاسخ سرود :
.
مگوئيد سر منزل وي در خاور نجد است , چرا که هر دشتي سر منزل اوست . او را بهر سرزميني
.
جائي است و بر هر اثري رد پائي .
.
.
.
اتقرب اليک بالحفيظ العليم الذي جعلته علي خزائن الارض
.
.
خزانه دار زمين و آسمان تويي که تو خود برترين گنجينه عالمي و آن پدر رحيمي هستي که هر عطا
.
.
و منعي به دست تو امضا مي شود :
.
.
و الاب الرحيم الذي ملکته ازمه البسط و القبض
.
.
پس تو را به چشمان رحماني ات سوگند !
.
.
.نيست در عالم ز هجران سخت تر
هر چه خواهي کن وليکن آن مکن