سلام امل خان ... سر ميزدي اون قديم نديم ها ...خيلي باحال نوشته بودي
مخصوصا اون پر پري كه دست خادم بود و رفت تو گوشت موقع خواب من جاش بودم نميرفتم تا كامل بيدار بشي .
خداييش زيارت قبول
هرچند ملخ احساست نميپره سوي ما ولي اومديم بگيم دستخوش
يك دفعه آف گذاشتي حاج خانم ها رو ايگنور كردي منم جزوش بودم باشه مهندس ... من قهر نمي كنم ولي باهات