• وبلاگ : يگان امُل هاي مدرنيسم نشده ... امُليسم
  • يادداشت : چند شبي با امام رضا (ع) جون
  • نظرات : 11 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام.از تشريف فرماييتان به وبلاگ ني نامه سپاسگزارم. نظرتان را بارها خواندم ليك چيزي از آن حاصلم نشد!فرموده ايد(...خيلي كورم) تا آنجا كه از خويش اطلاع دارم همه مي گويند بينايي و حتي به چشم پزشكي هم كه رفتم گفت تو كه كور نيستي پس چرا.....؟

    فرموده اي(... كل كلو كنار بگذار..) نمي دانم اين يعني چه؟؟؟!!

    با زبان خشونت و بيان تهديد ره به جايي نمي بريد. كمي هوشيارتر باشيد. آهنگي روي وبلاگتان گذاشته ايد ودر آن از شهادت فاطمه زهرا(س) توسط.... حكايت مي كند. به نظرم فاطمه به فوت طبيعي از دنيا رفتند و كسي ايشان را مورد ضربه و آزار فيزيكي قرار ندادند. هر چند ايشان از برخي صحابه مانند عمر فاروق و ابوبكر صديق نارضايتي داشتند ليك....

    پاسخ

    بسم الله...عليک...يا اين مزخرفاتي که گفتيد چه انتظاري داريد؟؟؟يه 20 خطي جوابتونو دادم ولي نميدونم چي شد که پاک شد....من ميتونم بازم بگم که علاوه بر اينکه کور هستيد کر هم هستيد واينم بازم ميتونم بگم که کار شما از دکتر و غير دکتر گذشته...شما بايد بريد زير خاک...درباره اون مطلب که احساس نفهمي کرديد و معنيشو نفهميد ميتونم بگم که بايد يه ديدار حضوري داشته باشيم که من بتونم کاملا اين مطلب رو براي شما شرح بدم...فکر کنم اون موقع کاملا درک ميکنيد با ادراک کمي که داريد اونم شانسي...زبان تهديد:نميدونم شما با چه زبوني حرف ميزنيد که اون زبون نرم ما رو با تهديد اشتباه گرفتيد...حرف از هوشياري نزيند که فکر کنم شما از هوشياري چيزي در خودتون نداريد...خب حالا رفتيم سر اصل مطلب...بعد از اينکه حرفام تموم شد بايد برم يه غسل طهارت بکنم!!!اولا که من از شما با اين هوش و اين عقلتون و اين نجس بودن زبونتون نظري نخواستم ولي شما ....اسم اين مداحي نه آهنگ...اينم بايد بتون بگم؟؟؟در مورد چند خط اخر مزخرفاتون بايد بگم که اين حرفايي که شما و اهالي شما ميزنن ديگه جايي خريدار نداره...تاريخش گذشته...سوخته و حتي فسيلشم از بين رفته...براي مبارزه به فکر ديگه اي باشيد...شما مگه اون موقع حضور داشتيد که ميدونيد چه اتفاقي افتاده؟؟شما الانم وجود خارجي نداريد ...اين حرفمو جدي بگيريد...شما از خانواده همون افرادي هستيد که در اخر اسمشون برديد که هر روز و هر شب لعن تمام فاطميون ذکر هر شبشون شده...زياد مهم نيست حرفاتون اينو من نميگم...!!!ولي يادت باشه که پسرش خواهد امد...اون موقع ديگه اين مسخره بازيا نيست...اون موقع !!!!...ميدوني؟ سخته كه ساده از كنار حرفهايي كه نه منطقي دارند نه عقلي نه حكمي نه چيزي ؛ ساده گذشت.بعضي وقتا دلتو مي سوزونه اين همه ظلم و جفا آن هم در حق آدمي كه سالها پيش که نه قرن ها قبل؛ دنيا رو وداع گفته . چه قدر تلخه شنيدن اين همه بي انصافي...آخر يکي نيست بگه تابع دينتون باشيد. نه دلتون! دين هميشه اوني نيست که دل مي پسنده.چرا که عسي ان تکرهوا شي و هو خير لکم.(سوره مباركه بقره آيه 216)...ساده نيست گذشتن از كنار اين همه توهين. اين همه جفا. آن همه به كي؟؟ به كسي كه آسمان و زمين ؛ محمد و علي و عالم و آدم همه به بهانه آفريدن او خلق شده اند.ساده نيست گذشتن از كنار اين همه جفا به پاكترين بشر خلقت...شما را به خدا بيايين نه با ديده دين نه با ديده تعصب فقط با ديده انسانيت يه خرده كوتاه به تاريخ يه نيگا بندازين.كمي كوتاه؛عادلانه و با كمي چاشني منطق فکر کنين. انديشه نه اين است كه دل حكمراني كند. زندگي در قرن 21 ميلادي دليل نميشه كه هرجاي دين رو دوست داشتيم سر اطاعت فرو بياريم و هرجا ضرري بود و دلخوري و مخالفتي و شايد كمي نياز به خودداري داشت اونجا بياييم مخالفت كنيم و دروغ و افترا و تهمت ببنديم . آن همه به كي؟؟آخه چرا؟؟انسانيتمون پس تو كدام قبرستان مدفون شده ؟؟؟ديگه امروز هر عقل سالمي كه حتي تابعيت ديني ندارد به معاد معتقده. يه روز بايد جواب اين همه خودخواهي و بدعت تو دين خدا رو بديم. ...آخه به كجا چنين شتابان؟؟؟؟...تو كه اينقدر راحت نظر شخصي تو تاريخ مي دي مورخي؟؟؟ يا نكنه حادثه رو ديدي و احتمالا عمر نوح را هم نوش جان كردي.نه؟؟؟جالبه كه يكي مي ياد قتلي ميكنه؛ خودش ميپذيره؛ يارانش روايت ميكنن بعد من نميدونم كه يك نفر در قرن بيست و يكم چه جوري مي ياد ميگه: نه عزيز دل ؛ شما قتلي نكردي، شما پاكي؛ منزهي؛... به خدا جاي تاسف دارد. كتب صحاح كه بعد از قرآن مستندترين كتاب سني ها است شهادت حضرت زهرا رو نه تنها انكار نكرده كه شديدا اونو درست دونسته و بدون شبهه خوانده.جالب است حرفاي شما...بد نيست اول كمي به تاريخ نگاه كنيد بعد سخنراني كنيد!!!...ناراحتي تون از چيزاي ديگه؛دليل نميشه که تاريخو تحريف کرد. اين رو باور كنيد!...آدم گاهي فكر ميكنه امام علي تو زمان خودش خيلي مظلوم بود. اما انگار اين خاندان كه آيه تطهير براشون نازل ميشود و اين همه حديث و آيه و كلام انگار در تمام طول تاريخ مظلوم بوده اند...واقعا راست گفتن اونايي که اسم فاطمه رو مظلومه گذاشتن...گمان نكنيد كوفه و مدينه ي بعد از رسول اكرم مال همان عصر بود و همان مكان جغرافيايي. نه.كوفه و مدينه؛ همان كه به ظلم و جفا و خيانت و دروغ مشهور است به تمام تاريخ وسعت دارد و به تمام دنيا...يه نيگا به اينا بنداز بلکه يه چيزايي حاليت شه ضمنا اين کتابا به جز اين دو تاي اولي همش مال خود سني هاس که عمر و ابوبکر رو قبول دارن:برخي از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در اين بخش، از بيان واقعيات تاريخي شانه خالي کرده‏اند؛ چنان که سيد مرتضي رحمة ‏الله عليه در اين زمينه مي‏گويد:«در آغاز کار، محدثان و تاريخ نويسان از نقل جسارت‌هايي که به ساحت دختر پيامبرگرامي اسلام(ص) وارد شده امتناع نمي‏کردند. اين مطلب در ميان آنان مشهور بود که مأمور خليفه با فشار، درب را بر فاطمه عليهاالسلام زد و او فرزندي را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا عليهاالسلام را زير تازيانه گرفت تا او دست از علي بردارد؛ولي بعدها ديدند که نقل اين مطالب با مقام و موقعيت خلفاء سازگاري ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداري نمودند. »(سيد مرتضي، تلخيص شافي، ج3، ص76، تلخيص شيخ طوسي.)+مسعودي در قسمتي از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلي مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَيْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَيدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتي اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علي عليه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشيدند؛ با در به پهلوي سيده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»(اثبات الوصية، مسعودي، (چاپ بيروت) ص153 و در برخي چاپها ص 23 ـ 24.)+ عبدالکريم بن احمد شافعي شهرستاني (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ يَوْمَ الْبَيْعَةِ حَتي اَلْقَتْاَلْجَنينَ مِنْ بَطْنِها ،به راستي عمر در روز بيعت، ضربتي به فاطمهعليهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنين خويش را سِقط نمود.»(الملل و النحل، عبدالکريم شهرستاني، ج1، ص57)+همين قول را اسفرائيني (متوفاي 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ ميراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه عليهاالسلام را زد و از ارث اهل بيت عليهم السلام جلوگيري کرد.»(اَلفرقُ بين الفرق، عبدالقاهر الاسفرائيني، ص107)+صفدي يکي ديگر از علماي اهل سنت مي‏گويد:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ يَوْمَ الْبَيْعَةِ حَتي اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستي عمر آن چنان فاطمه عليهاالسلام را در روز بيعت زد که محسن را سقط نمود.»(الوافي بالوفيات، صفدي، ج5، ص347 ر.ک: سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج2،ص292)+بن عطيه مي‏گويد: ابابکر بعد از آن که با تهديد و ترس و شمشير از مردمبيعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتي را به درب خانه علي و زهراعليهماالسلام فرستاد. عمر هيزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتشکشيد، هنگامي که فاطمه زهرا عليهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه عليهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و ميخ دربه سينه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بيماري افتاد تا آن که ازدنيا رفت.»(الامامة والخلافة، مقاتل بن عطية، ص160 ـ 161)+ابن ابي الحديد نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زينب، دختر پيامبر اکرمصلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولي بعدا ماننداسيران ديگر آزاد شد.ابو العاص به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پيامبر(ص) را به مدينه فراهم سازد. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم بهزيد حارثه و گروهي از انصار، مأموريت داد که در هشت مايلي مکه توقف کنند و هر موقعکجاوه زينب به آن جا رسيد، او را به مدينه بياورند. قريش از خروج دختر پيامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهي تصميم گرفتند که او را از نيمه راه باز گردانند. جبار بنالاسود (يا هبار ابن الاسود) با گروهي خود را به کجاوه زينب رساند و نيزه خود رابر کجاوه دختر پيامبر(ص) کوبيد. از ترس آن، زينب، کودکي را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم از شنيدن اين خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با اين که همه را بخشيد و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زينب را مباح شمرد.»ابن ابي الحديد مي‏گويد:«من اين جريان را براي استادم ابو جعفر نقيب خواندم، او گفت: وقتي که پيامبرصلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم خون کسي که دخترش زينب را ترسانيد و او سقط جنين کرد را مباحشمرد، قطعا اگر زنده بود خون کساني را که دخترش فاطمه عليهاالسلام را ترسانيدند(و آزار دادند و