وبلاگ :
يگان امُل هاي مدرنيسم نشده ... امُليسم
يادداشت :
معيار (2)
نظرات :
0
خصوصي ،
17
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ذکري
من منظورم به رفتارها و گفتارهاي روزمره خودمون بود
تا به مشکل بر ميخوريم ميگيم خدا ميخواسته و يادمون ميره ما خودمون در مصائبي که بهمون ميرسه بي تأثير نيستيم منظورم از تهمت اين بود البته منکر اراده خدا در تمام هستي نيستم
وقتي نعمتي هم بهمون ميرسه و خوشحاليم يادمون ميره که صاحب اصلي نعمت خدا هست و او بوده که اراده کرده تا اين نعمت به ما برسه. اينجا يکسره خودمون رو مي بينيم و خودمون رو محق ميدونيم
قبول کنيد ما گاهي از خدا هم بدگويي مي کنيم. اونجايي که تا به يه گناهکار ميرسيم و نمي تونيم بريم سراغش براي امر به معروف و نهي از منکر و ارشاد و ... توي دلمون ازش متنفر ميشيم و ميگيم خدا بالاخره حقش رو ميذاره کف دستش و غافليم که اين خداي بزرگ همون قدر که خداي منه خداي او هم هست. ما اينجور وقت ها فقط ياد جلوه هايي مثل عذاب و دوزخ و آتش هستيم و رحمت و بخشش رو يادمون ميره.
نمي دونم شايد تعبيري که من کردم درست نباشه
شايد...
خدايا شکرت
پاسخ
خب اينا همش طبيعيه! يعني شما زيادي آرماني نگاه ميکني و زيادي توي آرمانها سير ميکني! بيا تو واقعيت و سعي کن برسونيش به آرمانهات نه اينکه هي مقايسه کني با آرمانها و هي بگي نه اين به درد نمي خوره! مشکل اينه که ماها به هر کسي گفت مسلمونم به چشم کسي نگاه ميکنيم که ايمان اورده در حاليکه طبق دين بايد به ديد کسي که اسلام آورده تا ايمان بياره نگاه کنيم!