خيلي خوب بود خدا قوت
التماس دعا
سلام
اين گل رو تقديم به تو ميكنم ، چون اين نوشتت خيلي قشنگ بود .
خوب حق مطلب رو ادا كردي شايد اين شعر يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم هيچ ربطي به نوشتت نداشته باشه ولي بعضا ما چه بسيار هزينه ميكنيم و چندين بار به حج ميريم تا خودمون رو به خدا نزديك كنيم درصورتي كه اون خودش رو به ما نزديك كرده همينطور كه گفتي از رگ گردن به ما نزديكتر .
هميشه سلامت و برقرار باشي
يا علي مدد
گيرم كه تو از سر گنه در گذري
زان شرم، كه ديدي كه چه كردم چه كنم؟
اين كلمه امل تنها رو برداريد. گفتم كه شما تنها نيستيد.
پناه ميبرم به آفريدگار فلق
شب ما بي ماه است
ماه ما بي نور است
نورمان بي گرماست روز هم تاريک است
راه ما باريک است
مهر نيز بي نور است
تنمان بي سايه دردمان بي درمان
گريه مان بي اثر است
ناله مان بي سوز است
شعرمان بي ساز است
ابرمان بي باران پنجره بي روزن
در گلويم فرياد ضجه تاريخ است
دردمان تاريخ است
دردمان بي درمان
را ه ما پر مانع،روزگار بي شرم است
زندگي هم دردي است
مرگ درمان است
وبلاگ بسيج جهاني به روز شد .
ممنون ميشم اگه به ما هم يه سري بزنيد.
بسم الله النورسلام عليكمميدونيد مشكل كجاست؟مشكل اون جاييه كه وقتي دلمون اساسي ميگيره ميگم ا يكي هست كه شايد بتونه يه كاري بكنه.تازه بش اعتماد هم نداريم.ببينم شده تا حالا وقتي ميخوايم بريم سر نماز اضطراب پيدا كنيم؟حداقل براي من يكي پيش نيومده.ميدونيد چرا؟چون يادمون ميره پيش كي داريم ميريم .يادمون ميره پيش اقرب من حب الوريد داريم ميريم.يادمون ميره اون حديث قدسي رو كه ميگه وقتي مي ياي سرنماز من يه جوري حواسمو بهت جمع ميكنم انگار فقط همين يه بنده رو دارم ولي تو همچين مي ياي سراغم كه انگار هزارتا خدا داري.آره .اون خيلي ماهه.خيلي خداي با حالي داريم.اما چرا يادمون ميره كه عالم محضر خداست؟چرا يادمون ميره كه بابا يكي حسابي عاشقمونه؟آخه چرا يادمون ميره؟مگه ما غير اين خدا كي رو داريم؟ كي برامون انقدر دل ميسوزونه؟كي انقدر هوامون رو داره.كيه كه هركاري ميكنيم ولمون نميكنه.خيلي نامرديم.خيلي هي بفرماييد دعام نكنيد.باشه ما هم نميكنيم اما تو رو خدا شما دعا يادتون نره.باشه؟ياعلي
قشنگ مينويسي خيلي . تازه
خوش به حالت كه يه جورايي رفتي و (شنيده ها رو ديدي) امل اقا
اول سال نو رو بهتون تبريك ميگم .
بعداز چند روز دوري از بروبچهها با وبلاگ شما جلا دادنه آينه دلمو شروع كردم. همه مطالبو خوندم عالي بود دهنم و بستي. همهي حرفاي گفتني و شما گفتيد. از يه دل ساده است معلومه . راستي عكس دومي خيلي قشنگه بلاخره بعد از چند سال چشماي سياه من تونست خاك عشق و دوباره ببينه البته اين ديدن كجا و اون ديدن...
آخ، وقتي شما سفر بوديد همش ميگفتم الان فكه هستن چند ساعت بعد ميگفتم ديگه بايد رفته باشن طلائيه، حتما الان دو كوهه هستن... خلاصه مامانم كلافه شده بود هم از اين قضيه، هم اينكه چپ و راست ميگفتم نذاشتي من برم... اما خودم ميدونم كه اينا بهونه است كارت دعوت دست كسي ديگهاي بوده ولي خب چه كنم. بابت اين متن جديدم نميتونم حرفي بزن (حتما الان خدا رو شكر ميكنم كه حرفي ندارم) جزء و لا يمكن الفرار من حكومتك
راستي تو فكر ساختن يه وبلاگم
كارت عاليه داداش