• وبلاگ : يگان امُل هاي مدرنيسم نشده ... امُليسم
  • يادداشت : چند شبي با امام رضا (ع) جون
  • نظرات : 11 خصوصي ، 42 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    ادامه...


    وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة .
    فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين‏ .
    (فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 .)
    زماني كه فاطمه را ديدم ، به ياد صحنه‌اي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد ، گويا مي‌بينم ذلت وارد خان? او شده ،‌ حرمتش پايمال گشته ، حقش غصب شده ، از ارث خود ممنوع گشته ، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد ، سقط شده ؛ در حالي كه پيوسته فرياد مي‌زند : وا محمداه ! ؛ ولي كسي به او پاسخ نمي‌دهد ،‌ کمک مي خواهد ؛ اما كسي به فريادش نمي‌رسد .
    او اول كسي است كه از خاندانم به من ملحق مي‌شود ؛ و در حالي بر من وارد مي‌شود كه محزون ، گرفتار و غمگين و شهيد شده است .
    و من در اينجا مي‌گويم : خدايا لعنت كن هر كه به او ظلم كرده ، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده ، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمين گويند .(آخه بي انصاف فهميدي درباره كي اين جوري گقتي؟؟به خدا جيگرمو آتيش زدي...)
    ذهبي در شرح حال امام الحرمين جويني مي گويد:
    وسمعت من الامام المحدث الاوحد الاكمل فخر الاسلام صدر الدين ابراهيم بن محمد بن المؤيد بن حمويه الخراساني الجوينى ... وكان شديد الاعتناء بالرواية وتحصيل الاجزاء حسن القراءة مليح الشكل مهيبا دينا صالحا .
    (تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24 )
    از امام روايت کننده و حديث گوي يگانه کامل فخر اسلام و صدر دين ابراهيم بن محمد بن المويد بن حمويه الخراساني الجويني روايت شنيدم ( درس گرفتم ) ... و وي بسيار به روايات و بدست آوردن کتب حديثي اهميت مي داد خوش صدا و خوش سيما بود و شخص با هيبت و دين دار و صالحي بود .+

    ابن أبي شيبه (239هـ) :
    وي كه از استاتيد محمد بن اسماعيل بخاري بوده ، در كتاب المصنف مي‌گويد :
    أنه حين بويع لأبي بكر بعد رسول الله ( ص ) كان علي والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول الله ( ص ) فيشاورونها ويرتجعون في أمرهم ، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال : يا بنت رسول الله ( ص ) ! والله ما من أحد أحب إلينا من أبيك ، وما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك ، وأيم الله ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك ، إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت ، قال : فلما خرج عمر جاؤوها فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءني وقد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت وأيم الله ليمضين لما حلف عليه ... .
    (المصنف ، ج8 ، ص 572 .)

    ادامه...
    بازم دارم. مال خود سني ها رو هم بازم دارم. اينا منابع سني ها ست:
    امام الحرمين جويني ابن أبي شيبه علامه بلاذري ابن قتيبه دينوري محمد بن جرير طبري مسعودي شافعي ابن عبد ربّه ابن عبد البر قرطبي مقاتل بن عطية شهرستاني ابن أبي الحديد شافعي ابن تيميه حراني أبي الفداء صفدي ابن حجر عسقلاني و شمس الدين ذهبي
    أبو وليد محمد بن شحنه حنفي محمد حافظ ابراهيم عمر رضا كحالة
    عبد الفتاح عبد المقصود پشيماني ابوبكر در آخرين روزهاي زندگي

    امام جويني (730هـ) :
    از آن جايي كه روايت جويني اهميت بيشتري داشت و نيز تصريح به مقتوله بودن صديقه طاهره دارد ، ما نخست اين روايت را نقل و بقيه روايات را بر طبق سال وفات صاحب كتاب ، مي‌آوريم .
    جويني « استاد ذهبي » از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اين گونه روايت مي کند :


    روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بود ، حسن بن علي بر او وارد شد ، ديدگان پيامبر كه بر حسن افتاد ، اشك آلود شد ، سپس حسين بن علي بر آن حضرت وارد شد ، مجدداً پيامبر گريست . در پي آن دو ، فاطمه و علي عليهما السلام بر پيامبر وارد شدند ، اشك پيامبر با ديدن آن دو نيز جاري شد ، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند ، فرمود :

    جواب كامل اونجا جا نشد؛ باقيشو اينجا مينويسم.پس گوش كن :

    «من اين جريان را براي استادم ابو جعفر نقيب خواندم، او گفت: وقتي که پيامبرصلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم خون کسي که دخترش زينب را ترسانيد و او سقط جنين کرد را مباحشمرد، قطعا اگر زنده بود خون کساني را که دخترش فاطمه عليهاالسلام را ترسانيدند(و آزار دادند و بيمار کردند) که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح مي‏شمرد.»ابن ابي الحديد مي‏گويد، به استادم گفتم:
    «آيا از شما نقل کنم آن چه را مردم مي‏گويند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتي که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
    پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همين طور رد و بطلان آن را نيز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در اين زمينه متعارض است.»(شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج14، ص193/ ر.ک: زندگي علي عليه‏السلام ،ص252)+خودابن ابي الحديد نيز در قسمتي از کلامش اعتراف مي‏کند؛ آن جا که مي‏گويد: «عَلي اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَديثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهي از اهل حديث (از اهل سنت نيز) مانند آن چه را شيعيان مي‏گويند نقل کرده‏اند.(شرح نهج البلاغه، ج2، ص21)+سکوني که يکي از راويان اهل سنت است مي‏گويد: «نزد امام صادق عليه‏السلام رفتم؛ در حالي که غمگين و ناراحت بودم. امام صادق عليه‏السلام فرمود:اي سکوني! چرا ناراحتي؟! گفتم: خداوند فرزند دختري به من داده (از اين که فرزندم پسرنبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: اي سکوني، سنگيني دخترت را زمينبر مي‏دارد و روزي او بر خداوند است و بر غير اجل شما زندگي مي‏کند و از رزق شمانمي‏خورد (پس چرا ناراحتي؟).»
    سکوني مي‏گويد: (با کلمات امام صادق عليه‏السلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
    «ما سَميْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ يَدَهُ عَلي جَبْهَتِهِ وَ کَاني بِهِ قَدْ بَکي وَ قالَ: اِذا سَميْتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَالله‏ِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبيبَتِهِالصديقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ يَزَلْ يَذْکُرُ وَ يَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلي فُلان(شجره طوبي، محمدمهدي حائري، ص417، (منشورات شريف رضي))چه نامي بر او گذاردي؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پيشاني‏اش گذاشت و گويا گريه مي‏کرد و فرمود: حال که اورا فاطمه ناميدي به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرينش نکن (چرا که) اين نامدر نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامي است که خداوند از اسم خود براي حبيبهخود صديقه گرفته است. (آن گاه سکوني مي‏گويد:) هميشه امام صادق عليه‏السلام اينگونه بود که وقتي نام فاطمه عليهاالسلام را مي‏شنيد به ياد جده‏اش (فاطمه) ومصيبت‌هاي او مي‏افتاد و هميشه تذکر مي‏داد و مي‏گفت: سبب شهادت فاطمه عليهاالسلام ضربتي بود که قنفذ، غلام فلاني (يعني عمر) بر او وارد ساخت.
    توجه داريد که سکوني با همه وثاقتي که دارد، اينجا تعصب سني‏گري خويش را نشان داده و ذيل کلام امام صادق عليه‏السلام را حذف و تحريف نموده است. با اين حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا عليهاالسلام همان ضرباتي بود که به دست قنفذ وعمر بر آن حضرت وارد شد...چنان که ابابصير از امام صادق عليه‏السلام متن کامل کلام حضرت را به اين صورت نقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلي عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السيْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَديدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها يَدْخُلُ عَلَيْها، سبب فوت فاطمه عليهاالسلام ضرباتي بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشير بر آن حضرت به فرمان عمرزد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بيمار شد و هيچ يک از آزار دهندگان خويش را راه نداد (که به ديدن او بيايند)( که در کتاب شيعي بحار الانوار، ج43، ص170 اومده)تو بگو. آخه وقتي خودشون دارن مي گن اره ما کشتيم حضرت زهرا رو تو چي مي ياي ميگي؟؟واقعا برات متاسفم...اينم چند تا کتاب شيعه است. بخون:هنگامي که خواستند علي عليه‏السلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه عليهاالسلام روبرو شدند و فاطمه عليهاالسلام براي جلوگيري از بردن همسر گرامي‏اش صدمه‏هاي روحي و جسمي فراواني ديد که بيان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشه‏اي از آن در يک نقل تاريخي اشاره مي‏کنيم؛ وگرنه در اين موضوع، نقل‌هاي تاريخي فراوان است.
    خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاويه آمده است. در بخشي از آنچنين مي‏نويسد:
    «... وقتي درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولي فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازيانه آن چنان بر بازوي او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوي او ماند؛ آن گاه صداي ناله او بلند شد؛ چنان که نزديک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولي به ياد کشته‏هاي بدر و اُحد که به دست علي کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروخته‏تر شد و چنان لگديبر درب زدم که از صدمه آن جنين او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ الله‏ِ هکَذا کانَ يُفْعَلَبِحَبيبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در اين هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فرياد زد: اي پدر بزرگوار! اي رسول خدا! اين چنين با عزيز دلت و دخترت رفتار کردند." سپس فرياد کشيد: فضه به فريادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به ديوار تکيه داد و من اورا به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال مي‏خواست مانع (بردن علي) شود، مناز روي روسري چنان سيلي به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمين افتاد...»(بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جديد)؛ ج8، ص230، (چاپ قديم) و رياحينالشريعة، ج1، ص267) +آن چه بيان شد و قلم با صد شرمساري آن را بر صفحه کاغذ آورد،تنها گوشه‏هايي از ستم‌هايي است که بر آن بانوي دو جهان رفته است.(کتاب "الهجوم علي بيت فاطمه"، حسين غيب غلامي، در اين باره روايات مربوطه را خوب بررسي کرده است)

    + علي 
    مشكل مولايمان علي هم در زمان خودش،وجود خشكه مقدسهايي بودند كه بارها حضرت در نهج البلاغه از انها و وجود خطر ناكشان براي اسلام گفته است.خشكه مقدسها يي كه الان جاشون رو به خرافه پرستاني دادن كه چون يه خلوت مي روند آن كار ديگر مي كنند.در هيايوي اين مداحان و گاها كفر گويان وجود پاك باري تعالي است كه به حاشيه ميره.

    سلام.از تشريف فرماييتان به وبلاگ ني نامه سپاسگزارم. نظرتان را بارها خواندم ليك چيزي از آن حاصلم نشد!فرموده ايد(...خيلي كورم) تا آنجا كه از خويش اطلاع دارم همه مي گويند بينايي و حتي به چشم پزشكي هم كه رفتم گفت تو كه كور نيستي پس چرا.....؟

    فرموده اي(... كل كلو كنار بگذار..) نمي دانم اين يعني چه؟؟؟!!

    با زبان خشونت و بيان تهديد ره به جايي نمي بريد. كمي هوشيارتر باشيد. آهنگي روي وبلاگتان گذاشته ايد ودر آن از شهادت فاطمه زهرا(س) توسط.... حكايت مي كند. به نظرم فاطمه به فوت طبيعي از دنيا رفتند و كسي ايشان را مورد ضربه و آزار فيزيكي قرار ندادند. هر چند ايشان از برخي صحابه مانند عمر فاروق و ابوبكر صديق نارضايتي داشتند ليك....

    پاسخ

    بسم الله...عليک...يا اين مزخرفاتي که گفتيد چه انتظاري داريد؟؟؟يه 20 خطي جوابتونو دادم ولي نميدونم چي شد که پاک شد....من ميتونم بازم بگم که علاوه بر اينکه کور هستيد کر هم هستيد واينم بازم ميتونم بگم که کار شما از دکتر و غير دکتر گذشته...شما بايد بريد زير خاک...درباره اون مطلب که احساس نفهمي کرديد و معنيشو نفهميد ميتونم بگم که بايد يه ديدار حضوري داشته باشيم که من بتونم کاملا اين مطلب رو براي شما شرح بدم...فکر کنم اون موقع کاملا درک ميکنيد با ادراک کمي که داريد اونم شانسي...زبان تهديد:نميدونم شما با چه زبوني حرف ميزنيد که اون زبون نرم ما رو با تهديد اشتباه گرفتيد...حرف از هوشياري نزيند که فکر کنم شما از هوشياري چيزي در خودتون نداريد...خب حالا رفتيم سر اصل مطلب...بعد از اينکه حرفام تموم شد بايد برم يه غسل طهارت بکنم!!!اولا که من از شما با اين هوش و اين عقلتون و اين نجس بودن زبونتون نظري نخواستم ولي شما ....اسم اين مداحي نه آهنگ...اينم بايد بتون بگم؟؟؟در مورد چند خط اخر مزخرفاتون بايد بگم که اين حرفايي که شما و اهالي شما ميزنن ديگه جايي خريدار نداره...تاريخش گذشته...سوخته و حتي فسيلشم از بين رفته...براي مبارزه به فکر ديگه اي باشيد...شما مگه اون موقع حضور داشتيد که ميدونيد چه اتفاقي افتاده؟؟شما الانم وجود خارجي نداريد ...اين حرفمو جدي بگيريد...شما از خانواده همون افرادي هستيد که در اخر اسمشون برديد که هر روز و هر شب لعن تمام فاطميون ذکر هر شبشون شده...زياد مهم نيست حرفاتون اينو من نميگم...!!!ولي يادت باشه که پسرش خواهد امد...اون موقع ديگه اين مسخره بازيا نيست...اون موقع !!!!...ميدوني؟ سخته كه ساده از كنار حرفهايي كه نه منطقي دارند نه عقلي نه حكمي نه چيزي ؛ ساده گذشت.بعضي وقتا دلتو مي سوزونه اين همه ظلم و جفا آن هم در حق آدمي كه سالها پيش که نه قرن ها قبل؛ دنيا رو وداع گفته . چه قدر تلخه شنيدن اين همه بي انصافي...آخر يکي نيست بگه تابع دينتون باشيد. نه دلتون! دين هميشه اوني نيست که دل مي پسنده.چرا که عسي ان تکرهوا شي و هو خير لکم.(سوره مباركه بقره آيه 216)...ساده نيست گذشتن از كنار اين همه توهين. اين همه جفا. آن همه به كي؟؟ به كسي كه آسمان و زمين ؛ محمد و علي و عالم و آدم همه به بهانه آفريدن او خلق شده اند.ساده نيست گذشتن از كنار اين همه جفا به پاكترين بشر خلقت...شما را به خدا بيايين نه با ديده دين نه با ديده تعصب فقط با ديده انسانيت يه خرده كوتاه به تاريخ يه نيگا بندازين.كمي كوتاه؛عادلانه و با كمي چاشني منطق فکر کنين. انديشه نه اين است كه دل حكمراني كند. زندگي در قرن 21 ميلادي دليل نميشه كه هرجاي دين رو دوست داشتيم سر اطاعت فرو بياريم و هرجا ضرري بود و دلخوري و مخالفتي و شايد كمي نياز به خودداري داشت اونجا بياييم مخالفت كنيم و دروغ و افترا و تهمت ببنديم . آن همه به كي؟؟آخه چرا؟؟انسانيتمون پس تو كدام قبرستان مدفون شده ؟؟؟ديگه امروز هر عقل سالمي كه حتي تابعيت ديني ندارد به معاد معتقده. يه روز بايد جواب اين همه خودخواهي و بدعت تو دين خدا رو بديم. ...آخه به كجا چنين شتابان؟؟؟؟...تو كه اينقدر راحت نظر شخصي تو تاريخ مي دي مورخي؟؟؟ يا نكنه حادثه رو ديدي و احتمالا عمر نوح را هم نوش جان كردي.نه؟؟؟جالبه كه يكي مي ياد قتلي ميكنه؛ خودش ميپذيره؛ يارانش روايت ميكنن بعد من نميدونم كه يك نفر در قرن بيست و يكم چه جوري مي ياد ميگه: نه عزيز دل ؛ شما قتلي نكردي، شما پاكي؛ منزهي؛... به خدا جاي تاسف دارد. كتب صحاح كه بعد از قرآن مستندترين كتاب سني ها است شهادت حضرت زهرا رو نه تنها انكار نكرده كه شديدا اونو درست دونسته و بدون شبهه خوانده.جالب است حرفاي شما...بد نيست اول كمي به تاريخ نگاه كنيد بعد سخنراني كنيد!!!...ناراحتي تون از چيزاي ديگه؛دليل نميشه که تاريخو تحريف کرد. اين رو باور كنيد!...آدم گاهي فكر ميكنه امام علي تو زمان خودش خيلي مظلوم بود. اما انگار اين خاندان كه آيه تطهير براشون نازل ميشود و اين همه حديث و آيه و كلام انگار در تمام طول تاريخ مظلوم بوده اند...واقعا راست گفتن اونايي که اسم فاطمه رو مظلومه گذاشتن...گمان نكنيد كوفه و مدينه ي بعد از رسول اكرم مال همان عصر بود و همان مكان جغرافيايي. نه.كوفه و مدينه؛ همان كه به ظلم و جفا و خيانت و دروغ مشهور است به تمام تاريخ وسعت دارد و به تمام دنيا...يه نيگا به اينا بنداز بلکه يه چيزايي حاليت شه ضمنا اين کتابا به جز اين دو تاي اولي همش مال خود سني هاس که عمر و ابوبکر رو قبول دارن:برخي از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در اين بخش، از بيان واقعيات تاريخي شانه خالي کرده‏اند؛ چنان که سيد مرتضي رحمة ‏الله عليه در اين زمينه مي‏گويد:«در آغاز کار، محدثان و تاريخ نويسان از نقل جسارت‌هايي که به ساحت دختر پيامبرگرامي اسلام(ص) وارد شده امتناع نمي‏کردند. اين مطلب در ميان آنان مشهور بود که مأمور خليفه با فشار، درب را بر فاطمه عليهاالسلام زد و او فرزندي را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا عليهاالسلام را زير تازيانه گرفت تا او دست از علي بردارد؛ولي بعدها ديدند که نقل اين مطالب با مقام و موقعيت خلفاء سازگاري ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداري نمودند. »(سيد مرتضي، تلخيص شافي، ج3، ص76، تلخيص شيخ طوسي.)+مسعودي در قسمتي از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلي مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَيْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَيدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتي اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علي عليه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشيدند؛ با در به پهلوي سيده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»(اثبات الوصية، مسعودي، (چاپ بيروت) ص153 و در برخي چاپها ص 23 ـ 24.)+ عبدالکريم بن احمد شافعي شهرستاني (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ يَوْمَ الْبَيْعَةِ حَتي اَلْقَتْاَلْجَنينَ مِنْ بَطْنِها ،به راستي عمر در روز بيعت، ضربتي به فاطمهعليهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنين خويش را سِقط نمود.»(الملل و النحل، عبدالکريم شهرستاني، ج1، ص57)+همين قول را اسفرائيني (متوفاي 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ ميراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه عليهاالسلام را زد و از ارث اهل بيت عليهم السلام جلوگيري کرد.»(اَلفرقُ بين الفرق، عبدالقاهر الاسفرائيني، ص107)+صفدي يکي ديگر از علماي اهل سنت مي‏گويد:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ يَوْمَ الْبَيْعَةِ حَتي اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستي عمر آن چنان فاطمه عليهاالسلام را در روز بيعت زد که محسن را سقط نمود.»(الوافي بالوفيات، صفدي، ج5، ص347 ر.ک: سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج2،ص292)+بن عطيه مي‏گويد: ابابکر بعد از آن که با تهديد و ترس و شمشير از مردمبيعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتي را به درب خانه علي و زهراعليهماالسلام فرستاد. عمر هيزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتشکشيد، هنگامي که فاطمه زهرا عليهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه عليهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و ميخ دربه سينه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بيماري افتاد تا آن که ازدنيا رفت.»(الامامة والخلافة، مقاتل بن عطية، ص160 ـ 161)+ابن ابي الحديد نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زينب، دختر پيامبر اکرمصلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولي بعدا ماننداسيران ديگر آزاد شد.ابو العاص به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پيامبر(ص) را به مدينه فراهم سازد. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم بهزيد حارثه و گروهي از انصار، مأموريت داد که در هشت مايلي مکه توقف کنند و هر موقعکجاوه زينب به آن جا رسيد، او را به مدينه بياورند. قريش از خروج دختر پيامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهي تصميم گرفتند که او را از نيمه راه باز گردانند. جبار بنالاسود (يا هبار ابن الاسود) با گروهي خود را به کجاوه زينب رساند و نيزه خود رابر کجاوه دختر پيامبر(ص) کوبيد. از ترس آن، زينب، کودکي را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم از شنيدن اين خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با اين که همه را بخشيد و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زينب را مباح شمرد.»ابن ابي الحديد مي‏گويد:«من اين جريان را براي استادم ابو جعفر نقيب خواندم، او گفت: وقتي که پيامبرصلي‏الله‏عليه‏و‏آله‌وسلم خون کسي که دخترش زينب را ترسانيد و او سقط جنين کرد را مباحشمرد، قطعا اگر زنده بود خون کساني را که دخترش فاطمه عليهاالسلام را ترسانيدند(و آزار دادند و

    عليك

    زيارت قبول اخوي

    ما رو دعا كردي؟

    سلام
    چند وقتيه يه سوال بدجوري فکرم و مشغول کرده.
    با دوستان ديگه در ميون گذاشتم قرار شد يه گروه بشيم براي يافتن جوابش.
    اگر شما هم زحمت بکشيد و دقايقي فکر کنيد و نظرتون رو برام از طريق ايميل ارسال کنيد حسابي به هيات کمک کرديد.
    چرا هيات؟؟؟ ميگم.
    با توجه به اينکه حضرت آقا امر فرمودند هر کسي در شغل و حرفه و کسب و کارش در اين سال نوآوري ايجاد کنه و سعي در شکوفايي استعدادهاي نهفته داشته باشه ‍‍،به اين فکر افتاديم تا امر آقا رو در بحث مداحي و اداره محافل اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام اطاعت کنيم اما نه مثل بعضي ها گلدونه اينور اطاق رو بگذاريم اونور بعد بگيم نوآوري کرديم.
    يه نوآوري اساسي
    هرچي به ذهنتون مي‏رسه حتي اگر به ديد خودتون اهميت نداره بنويسيد و ارسال کنيد. شايد نظرتون به ما نگاه جديدي رو بخشيد.
    ملتمس دعا

    روحش شاد
    سلام
    زيارت قبول رفيق
    يادم نبود بهت بگم من مشهد هستم اگر اومدي سري به ما بزن
    حالا اگ دوباره توفيق زيارت يارتان شد به مشهدالرضا آمدي خبرم کن همديگر رو ببينيم.

    خدمت باشيم.
    ياحق

    سلام

    داداش ريا نشه اين همه عكس !( شوخي)

    خوشحال شدم از وبتون بازديد كردم

    پاسخ

    بسم الله...ديگه ديگه....جوابشو خودم بهت ميدم تو وب خودتون...خوشحال شدم...(شوخي)...يا محمد وعلي

    بسم الرب الحسين عليه السلام
    سلام
    بابا من كه دلم نمياد حرفاي اون يادداشت دوميه رو تكرار كنم...

    ولي خداييش خيلي خنديديم....

    التماس دعا

    ياعلي مدد.

    پاسخ

    بسم الله...هميشه خندون باشيد به ظرطي كه مسواك هم بزنيد...يا محمد وعلي
    سلام حاجي
    خيلي زيبا بود. خدا خيرت بده
    خدا روح حسن مرحوم رو هم شادتر كنه.
    ما كه هر وقت اينجا مياييم يادش مي افتيم/
    دعاااااااااااااااااااااااااا
    يازهرا

    قافله قاريان قرآن شهداء راه افتاد.
    تا دير نشده و قافله ها پر نشدن ثبت نام كنين. عزيزاني كه لطف كنن و لوگوي طرح رو تو وبشون بذارن به عنوان حاميان معنوي سهيم خواهند شد.

    قافله قاريان قرآن شهداء
    پاسخ

    بسم الله...هماهنگه...يا محمد وعلي
    + ... 
    مسخره....مزخرف...بي مزه....بي نمك...
    پاسخ

    خودتي...خودتي...خودتي...چرا اسمتو نزاشتي..البته خيلي تابلو اي...دمت گرم بازم...يا محمد وعلي
    سلام عليکم
    زيارت قبول
    مش محمد تا حالا اينقدر نخنديده بودم
    انشاالله همه عاقبت بخير بشيم
    صلوات يادت نره
    التماس دعا

    پاسخ

    بسم الله...صلواتم ميفرستيم...جاي شما خالي..انشالله با هم بريم تك نفري...يا محمد وعلي

    سلام.

    زيارت قبول!

    دلم برا خونه ي آقا تنگ شده

    يا علي.

    پاسخ

    بسم الله...هماهنگه...يا محمد وعلي...
     <      1   2   3      >